متفرقه

جا گذاشتن همسر در پمپ‌بنزین

آدم‌های پرمشغله ممکن است اشیای خود را هرجایی، فراموش کنند. ممکن است کارت سوخت خود یا هر چیز دیگری را بعد از سوخت‌گیری جا بگذارند اما آیا امکان دارد مردی همسر خود را در پمپ‌بنزین جا بگذارد؟

558l
والتر و کلودیا، یک زوج آرژانتینی در حال برگشت از تعطیلات در برزیل به خانه خود بودند که در یک پمپ‌بنزین توقف کردند. والتر به سرویس بهداشتی رفت و سپس باک خودرو را نیز پر کرد. کلودیا نیز که در صندلی عقب ماشین به خواب‌رفته بود، بیدار شده و برای خرید بیسکوئیت پیاده شد. اما زمانی که برگشت، خبری از اتومبیل و همسرش نبود. تلاش‌های وی برای تماس با او نیز فایده‌ای نداشت. بدتر اینکه پسر ۱۴ ساله آن‌ها که روی صندلی جلو نشسته بود نیز در حال بازی با تلفن همراه بوده و از غیبت مادر خود مطلع نشد.

angrydriver
بدین ترتیب این زن ۴۰ ساله دست به دامن پلیس شد تا شوهر سربه‌هوایش را پیدا و متوقف کنند. والتر پس از طی مسافت ۹۶ کیلومتر توسط فرزندش از عدم حضور کلودیا آگاه شد و ناچار به بازگشت شد. خشم همسر وی از این کم‌توجهی قابل پیش‌بینی است.

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

جواد عقیلی

داستان از جایی شروع می شه که پدال گاز رو فشار بدیم.

مطالب مشابه

‫۲۱ دیدگاه‌ها

  1. Lord Cezar

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (300 ديدگاه)

    ینی اینجور افراد پیدا میشه ؟؟
    جل الخالق :D

    موافقم 1
    مخالفم 0
    1. -Ali-

      ۵ بهمن ۱۳۹۴
      سوابق: (84 ديدگاه)

      آره . یکیش خود من با ماشین رفتم آرایشگاه بعد اصلاح نصف مسیر رو پیاده اومدم . دیدم کلید (خونه) تو جیبم نیست . بعد کلی تفکر یادم اومد با ماشین اومدم کلید رو هم تو ماشین گذاشتم. اگه کلید تو جیبم بود شاید پیاده تا خونه میومدم.

      موافقم 1
      مخالفم 0
      1. مرد خسته

        ۶ بهمن ۱۳۹۴
        سوابق: (75 ديدگاه)

        از همین تریبون بهت خدا قوت و دست مریزاد میگم..

        موافقم 0
        مخالفم 0
        1. -Ali-

          ۶ بهمن ۱۳۹۴
          سوابق: (84 ديدگاه)

          ممنونم

          موافقم 0
          مخالفم 0
  2. امير علي

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (399 ديدگاه)

    این واقعه چون تو پمپ بنزین اتفاق افتاده به پدال ربط پیدا کرده

    موافقم 0
    مخالفم 0
    1. Mostafa

      ۵ بهمن ۱۳۹۴
      سوابق: (1 ديدگاه)

      با جدیت تمام گفتی هااااا….. :)))))

      موافقم 0
      مخالفم 0
  3. REZA

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (225 ديدگاه)

    شاید یخورده مست کرده بوده

    موافقم 0
    مخالفم 0
  4. علیرضا سی بی

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (90 ديدگاه)

    دوست عزیز…
    به کجا چنین شتابان؟!

    موافقم 0
    مخالفم 0
  5. احمد باقری

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (4717 ديدگاه)

    این دیگه چه کاری بود. گفت حتما هنوز خوابیده، برو که رفتیم.

    موافقم 0
    مخالفم 0
  6. BMW ///M

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (398 ديدگاه)

    نود شیش کیلومتر و بعد با کمک‌ پلیس تازه متوجه شده زنش نیست عجب آدمی بوده اون پسرش هم حتمی کور شده آخه تمام مدت سرش تو گوشیش بوده.

    موافقم 0
    مخالفم 0
    1. REZA

      ۴ بهمن ۱۳۹۴
      سوابق: (225 ديدگاه)

      به کمک پلیس متوجه نشده به کمک پسرش متوجه شده

      موافقم 0
      مخالفم 0
    2. مرد خسته

      ۶ بهمن ۱۳۹۴
      سوابق: (75 ديدگاه)

      بابا تمام مدت میدونست.، تو شکمش هم عروسی بود تو این نود کیلومتر،
      میخواست از شرش راحت شه که نشد متاسفانه..
      اصلا هدفش از تدارک چنین سفری هم از اولش همین بود و دنبال یه فرصت مناسب میگشت.

      موافقم 0
      مخالفم 0
  7. moein

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (856 ديدگاه)

    حرکت حرکت قشنگیه لایک داره

    موافقم 0
    مخالفم 0
  8. amir

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (255 ديدگاه)

    عجله نبوده مرد دیگه کم آورده بوده حتما زن از اول جاده یه سره حرف زده بوده.

    موافقم 0
    مخالفم 0
  9. صادق

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (2124 ديدگاه)

    به این میگن یه ۹۶ کیلومتر رویایی…!

    موافقم 0
    مخالفم 0
  10. سينا

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (16 ديدگاه)

    یاد قدیما بخیر ، یه بار مامانم رو تو مسافرت تو مسیر برگشت تو یه رستوران جا گذاشتیم بعد ٣٠ کیلومتر فهمیدیم ?

    موافقم 0
    مخالفم 0
  11. سجاد

    ۴ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (48 ديدگاه)

    آقا واقعیت داره، یکبار بابام منو تو جاده عباس آباد به تهران جا گذاشتن بعد از نیم ساعت با موبایل یکی زنگ زدم به بابام گفتم من تو ماشین نیستم. تازه وقتی برگشت ناراحت بود دوباره افتاده پشت همه ماشینهایی که رد کرده بوده! خخخخ

    موافقم 0
    مخالفم 0
    1. آهنگر پیر

      ۶ بهمن ۱۳۹۴
      سوابق: (1 ديدگاه)

      باور کنید واقعیت داره.،
      یک بار هم بنده با ماشینم داشتم جایی میرفتم که ناگهان برای خرید پیاده شدم و وقتی برگشتم دیدم ماشینم نیست !
      بعدا فهمیدم بدون من رفته بوده و عملا و عمدا و سهوا و تصادفا من رو جا گذاشته بوده..
      خلاصه پیاده تا خونه اومدم و دیدم واسه خودش پارک کرده جلو در و منتظره در رو براش باز کنم که البته بنده هم با اقدامی به موقع به پاس قدردانی و جبران این شاهکارش درب رو که باز نکردم هیچ بلکن تا چندین روز هم بیرون از خونه تو سرما نگه داشتم تا دیگه حواسش رو جمع کنه.

      البته بعد ها واسه جفتمون خاطره شد..

      موافقم 0
      مخالفم 0
  12. حميد

    ۵ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (1724 ديدگاه)

    فکر کنم تو فکر قسط ها ش بوده

    موافقم 0
    مخالفم 0
  13. سورنا

    ۵ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (1055 ديدگاه)

    به این میگن مررررررررررررررد :D

    موافقم 0
    مخالفم 0
  14. احسان

    ۵ بهمن ۱۳۹۴
    سوابق: (4 ديدگاه)

    بابا این که خوبه یه بار عموی من با موتور داشته میرفته تو خاکی پشت سرش هم عمم بود، عموی ما هم تخته گاز داشته میرفته بعدش میرسه به اون منطقه میبینه عمم نیست، نگو عمه من تو یه دست انداز از رو موتور افتاده، خدا رحم کرده بود به عمم هیچ طوریش نشده بود ;-)

    موافقم 0
    مخالفم 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفاً از نوشتن به‌صورت پینگلیش، اجتناب نمایید. نظرات حاوی توهین، عبارات غیراخلاقی، سیاسی، مطالب غیر مرتبط، اسپم، ترول و تبلیغاتی پذیرفته نمی‌شوند. برای تغییر آواتار خود می‌توانید از سایت گراواتار استفاده نمایید.

دکمه بازگشت به بالا