مصاحبه جذاب و خواندنی با ساشا سلیپانوف طراح کونیگزگ
افراد بیشماری در طول یکصد سال گذشته تلاش داشتهاند طراحی خودروها را متحول سازند که ساشا سلیپانوف یکی از آنهاست. حاصل کار طراحان مختلف خودروهایی بهیادماندنی بوده هرچند خودروهای زیادی نیز بودهاند که در خاطرهها نمانده و به راحتی فراموش شدهاند. از بین طراحان بسیار زیاد حاضر در صنعت خودرو تعداد بسیار معدودی از مهارت و پرستیژ کافی برای طراحی هایپرکارها برخوردار هستند، هایپرکارهایی که شاید یک روز به هنر متحرک تبدیل شوند و دنیای خودرو را تغییر دهند. از جمله این طراحان انگشتشمار میتوان به ساشا سلیپانوف اشاره کرد.
سلیپانوف اگرچه فاصله زیادی با پایان کار خود در صنعت خودرو دارد اما قبلاً تأثیر زیادی روی طراحی خودرویی گذاشته است. او سابقه زیادی در لامبورگینی داشته و تولد اوراکان حاصل تلاشهای او و افراد دیگر بوده است. سلیپانوف سپس راهی بوگاتی شد تا با همکاری تیم طراحی بدنه این خودروساز شیرون و ویژن گرن توریسمو را خلق کند. او سپس به جنسیس پیوست جایی که به خلق هویت متمایز این خودروساز کرهای کمک شایانی کرد. ثمره تلاشهای او در جنسیس تولد خودروهایی همچون اسنشیا بود. اخیراً او به عنوان مدیر طراحی کونیگزگ انجاموظیفه کرده و پیش از کار روی خودروی جدید CC850 هایپرکار چهارنفره جمرا را طراحی کرد. او با وبسایت Carscoops درباره طراحی خودرو و دید منحصربهفردش دراینباره گفتوگوی مفصلی داشته که ما نیز آن را تقدیم شما میکنیم.
سؤال: در زمان طراحی خودرویی همچون CC850، کدام جنبههای CC8 به عنوان پایه و اساس کار خودنمایی کرد؟ در واقع چه چیزهایی را باید برای CC850 نگه میداشتید؟ چگونه تصمیم گرفتید تا چه چیزی را بهروز کنید؟
ساشا سلیپانوف: این کار با همکاری نزدیک کریستین ون کونیگزگ انجام شد. خودروی CC8S اصلی یک دستاورد بسیار مهم برای کمپانی و صنعت خودروهای اسپرت بود بنابراین گرامی داشت طراحی آن و درعینحال ارائه یک محصول مدرن چالشی جذاب به شمار میرفت. خوشبختانه فردی که مسئول تولید آن خودروی اولیه بود در هایپرکار جدید نیز همکاری نزدیکی داشت.
از نظر طراحی من سعی کردم تا روش مدرنتری را بکار گیرم و از حجمهای بهبود یافته، زیبان طراحی مدرن و فنی برای کابین استفاده کنم. تمام تلاش ما ارائه خودرویی با ظاهر محدود اما درعینحال هدفمند بود، خودرویی که طراحی همیشگی و ناب داشته باشد. ما یک تیم شگفتانگیز داشتیم که روی این پروژه کار میکرد و بهترین تجربه کاری من را رقم زد. نهایتاً حس میکنم CC850 میتواند به نوعی پادزهری برای روند طراحی مرسوم دنیای هایپرکارها محسوب شود، جایی که معمولاً "بیشتر" یعنی بهتر.
سؤال: شما سالها دوست داشتید با کونیگزگ کار کنید تا اینکه در نهایت این کار انجام شد و اتفاقاً پروژههای موفقیتآمیزی نیز داشتید. واقعیت را با رؤیا چگونه مقایسه میکنید؟
ساشا سلیپانوف: من بسیار خوششانسم. برای فرد متعصب روی خودروهای اسپرت، طراحی لامبورگینی و بوگاتی همانند رؤیایی بود که به واقعیت تبدیل شد. البته از اوایل قرن 21 تاکنون همواره آرزوی کار کردن با کونیگزگ را داشتم. روش تولید کونیگزگ به همراه جسارتی که وجود دارد با اخلاق من کاملاً هماهنگی دارد. سالهایی که با کونیگزگ سپری کردهام جزو ارزشمندترین سالهای زندگی حرفهای من محسوب میشود.
من چیزهای زیادی از تیم حاضر در این کمپانی یاد گرفتم و خود کریستین نیز چیزهای زیادی به من آموخت. حضور در این شرکت فرصت همکاری با تیمی بسیار خوب را فراهم ساخت. من به این موضوع بسیار افتخار میکنم. جمرا و CC850 خودروهایی بسیار خاص برای من هستند چراکه سلیقه شخصی من را به نمایش میگذارند، چیزی که بیشتر از پروژههای قبلی من به چشم میآید.
سؤال: نوآوریهای سالهای اخیر در زمینه علم مواد، روشهای تولید و مهندسی چگونه روی کار شما در طول 5 سال گذشته تأثیر گذاشتهاند؟
ساشا سلیپانوف: اگرچه پیشرفتهای هیجانانگیز زیادی در این زمینهها رخ داده اما فکر نمیکنم که خود این نوآوریها تأثیری روی کار من داشته باشند. البته اعتقاد من است که طراحی خوب نمیتواند خارج از محدودیتها و آزادیهای ارائه شده توسط علم مواد، روشهای تولید و مهندسی وجود داشته باشد.
خودروسازان امروزی به حدی رشد کردهاند که به عنوان سیلو عمل میکنند: مهندسان و طراحان جداگانه کار میکنند و هریک روی بخشهای خاص خود تمرکز دارند و به خاطر علایق خود میجنگند. معمولاً طراحان روی زیبایی یک خودرو تمرکز دارند و خیلی به چیزهایی همچون معماری یا استراتژی تولید اهمیت نمیدهند. قبلاً اینطور نبود. طراحان سطح بالا همچون جیوجیارو بسیار بیشتر از سالهای اخیر درگیر توسعه یک خودرو بودند و چیزهای زیادی درباره کل فرایند توسعه میدانستند.
من از این روش کار سنتی الهام گرفتهام. من دوست دارم تا حد امکان وارد عمق مسئله شوم و هر چیزی را درباره مهندسی، پرفورمنس، تحلیلهای استرس، آئرودینامیک، ارگونومی وزن پایین، فاکتورهای انسانی، لجستیک، تولید، بازاریابی، فروش و... بدانم.
سؤال: به عنوان یک ماشین باز درباره خودروهای الکتریکی چه فکر میکنید و سختترین بخش طراحی یک خودروی الکتریکی کجاست؟
ساشا سلیپانوف: باید بگویم خودروهای الکتریکی از هر نظری نسبت به پلتفرمهای درونسوز خودروهای سواری و خانوادگی بهبود یافتهاند. شما فضای مفید بیشتری برای سرنشینان و وسایل آنها دارید. همچنین فاصله بین محوری بیشتر و اورهنگ های کوتاهتر به همراه چرخ های بزرگتر و... جزو مزیت این دسته از خودروهاست. هیچ احساس عاطفی خاصی نسبت به خودروهای درونسوز معمولی ندارم.
این احساس درباره خودروهای پرفورمنس و دنیای هایپرکارها وجود دارد یعنی جایی که خودروهای الکتریکی با چالش بزرگتری روبرو هستند. اگرچه پرفورمنس به سطوح جدیدی رسیده اما هنوز هم این خودروها نمیتوانند رقابت تمامعیاری با خودروهای سطح بالا داشته باشند و این موضوع درباره بو، صدا و لرزش خاص هایپرکارها صدق میکند. البته شاید من ایدههایی درباره روبرو شدن با این چالشها داشته باشم. چندین پروژه وجود دارد که امیدوارم بتواند چالش خودروهای الکتریکی در این زمینهها را رفع کند.
سؤال: عصبیکنندهترین روند و مد طراحی این روزها چیست؟
ساشا سلیپانوف: قطعاً مدسازی طراحی خودرو را میتوانم ذکر کنم. زمانی که به معماری، طراحی تولید، سیستمهای الکترونیکی و دیگر بخشها نگاه میکنم آنها را کمتر نگران مد روز میبینم و این بخشها کمتر تحت تأثیر مد قرار میگیرند. فلسفه "فرم دنبالهروی عملکرد است" در این بخشها زنده بوده و به خوبی در محصولاتی همچون آیفون و مک بوک دیده میشود. در مقابل حس میکنم طراحی خودرو بسیار روی زیبایی تمرکز دارد که منجر به خلق طراحیهای ارزان، قابل تعویض و مصرفی شده است.
زیبایی واقعی در دنیایی از فیس لیفت ها و مشتقات گوناگون خودروها گم شده است. قطعاً استثناهایی وجود دارد و برخی استارت آپ های الکتریکی طراحیهای بسیار جذابی را ارائه کردهاند اما در کل حس میکنم صنعت خودرو باید تمرکزی دوباره روی استایل های اسپرت و عاطفی داشته باشد تا بتواند طراحیهای پایدار و خاطرهانگیز ارائه کند.
سؤال: برخی از طراحیهای موردعلاقه خود در بخش خودروهای الکتریکی را نام میبرید؟
ساشا سلیپانوف: من کارهای همکاران در شرکتهای کانو، لوسید و پولستار را واقعاً برجسته میدانم. همیشه طرفدار روش "کمتر یعنی بیشتر" در طراحی هستم و این سه برند همین کار را انجام میدهند.
سؤال: شما گفتید ایدهتان درباره طراحی خوب تغییر کرده و دیگر روی طراحی جذاب تمرکز ندارید. چگونه جنبههای مختلف طراحی از هویت یک برند گرفته تا عملکرد و در دسترس بودن را اولویتدهی میکنید؟
ساشا سلیپانوف: من تلاش میکنم تا خودرو را در حد امکان از جنبه مزیت و برتری نگاه کنم؛ مثلاً چه نوع خودرویی است؟ عملکرد اصلی آن چه خواهد بود و چه جایگاهی در دنیا خواهد داشت؟ آیا این خودرو یک ابزار عملکردی است یا اینکه به دنبال ثبت رکورد خواهد بود؟ این خودرو یک مشکل تجاری را حل میکند یا برای برآورده ساختن نیازهای خانواده بکار میرود؟
من فکر میکنم بهترین خودروها در دنیا آنهایی هستند که به یک هماهنگی بین زیبایی و عملکرد میرسند. فرقی نمیکند که درباره دیفندر صحبت کنیم یا مینی و گلف و 330 P4 چراکه همه این خودروها با ماهیت واقعی خود کنار آمدند و به همین خاطر ظاهری زیبا و نمادین دارند.
سؤال: آیا کلاس خودرویی یا یک خودروی به خصوصی وجود دارد که طراحی آن را سختترین بدانید؟
ساشا سلیپانوف: خودروهایی که مأموریت واضحی ندارند فرایند طراحی بسیار سختی خواهند داشت. سختی این کار به خاطر چالشهای مستقیم طراحی حجمها یا گرافیکها نیست. مفهوم اصلی پروژه باید به خوبی ارائه شود. در غیر این صورت یافتن طرح برای چیزی که گیجکننده و نامفهوم به نظر میرسد سخت خواهد بود.
سؤال: کدام طراحان بیشترین تأثیر را روی شما داشتهاند؟
ساشا سلیپانوف: در زمان کودکی تحت تأثیر طراحان خودرو نبودم چراکه اطلاعات چندانی درباره طراحی خودرو در آن دوران نداشتم. من خودروهای اسپرت و به ویژه فراریها را دوست داشتم. همه محصولات فراری از سالهای مختلف. کاملاً به یاد دارم که با دیدن طراحی معمولی F50 چقدر ناامید شدم.
در کالج مرکز هنر طراحی بود که شروع به یاد گرفتن درباره طراحی خودرو کردم. در دانشگاه تحت تأثیر برخی افراد قرار گرفتم که از جمله آنها میتوانم به کن اوکویاما و درک جنکینز اشاره کنم. در ادامه شانس همکاری با برخی افراد مشهور و یاد گرفتن از آنها را داشتم که از جمله آنها میتوانم به والتر داسیلوا، توماس اینگنلاث، پیتر شرایر، لوک دانکر ولکه و کریستین ون کونیگزگ اشاره کنم. همه این افراد تأثیر زیادی روی کار من به عنوان یک طراح داشتهاند.
سؤال: همه ما سوپرکارهای کلاسیک همچون میورا و F40 را دوست داریم اما بهترین طراحی معمولی از نظر شما در تاریخ کدام است؟
ساشا سلیپانوف: خودروهای زیادی را میتوانم نام ببرم و اسم بردن از یک خودرو کار سختی خواهد بود. گلف نسل اول، آلفا برتونه GTV، داتسون 510، لادا نیوا، لانچیا دلتا اینتگراله، لندروور دیفندر، گلف نسل چهارم، مینی نسل اول، آئودی A2 و... البته من کاملاً به خودروهای اسپرت نیز علاقه دارم و زمانی که یک GT40 یا 312P را میبینم هیچ احساسی نمیتواند با آن برابری کند. لیست خودروهای اسپرتی که دوست دارم بسیار بلند بالاست.
سؤال: خودرویی که برای تردد روزمره استفاده میکنید چیست؟
ساشا سلیپانوف: نیسان GT-R R35 چون 90 درصد پرفورمنس بوگاتی ویرون را با 3 درصد قیمت آن ارائه میکند. برای برخی افراد ظاهر این خودرو جذاب نیست اما من همیشه طرفدارش بودهام. R35 از همان لحظه نخست معرفی به خودروی رؤیاهای من تبدیل شد.
سؤال: آیا این خودرو استوک است؟
ساشا سلیپانوف: GT-R من تقریباً استوک است اما در جلو و عقب از اسپیسرهای 15 میلیمتری استفاده شده است. این خودرو همیشه از سرعت کافی برخوردار است و البته حالا صدای تولیدی جذابتری نیز دارد.
سؤال: چند ماه قبل اعلام کردید زمان مأموریت جدیدی فرا رسیده است. آیا میتوانید اطلاعات بیشتری را ارائه کنید؟
ساشا سلیپانوف: متأسفانه صحبت درباره جزئیات کامل پروژه بعدی من بسیار زود است. من به همراه تیم جدیدم در حال کار روی چند خودروی بسیار جذاب برای برخی شرکتهای خاص هستیم. همچنین همیشه به دنبال کار روی یک پروژه بزرگ بودهام. کل زندگی من در دنبال کردن آرزوها خلاصه میشود بنابراین در حال حاضر دلیلی برای توقف وجود ندارد.