چرا کامیونهای اروپایی و امریکایی طراحی متفاوت دارند؟ مقایسه کشندههای دماغدار و تخت
با نگاهی گذرا به کامیونهای مرسوم در جادههای امریکا، تفاوت طراحی آنها با کشندههای دیگر نقاط جهان به وضوح دیده میشود. این شرایط چنان اهمیت دارد که برندهای اروپایی مثل ولوو، محصولات اختصاصی برای بازار امریکا و کانادا تولید میکنند تا طراحی دماغدار مخصوص این نواحی عرضه شوند.
تاریخچهی تولید وانت و کامیون، به نخستین خودروهای مخصوص باربری اشاره دارد. سال 1896، شرکت دایملر آلمان، اولین مدل از این دست را با پیشرانهی 4 اسب بخار تولید کرد. با پیشرفت صنعت خودروسازی و پیشرانههای احتراقی، دایملر در سال 1907 توانست نخستین کامیون جهان با ظرفیت حمل 3 تن را عرضه کند.
از مواردی که گفته شد میتوان نتیجه گرفت، اروپاییها قبل از دیگران موفق به ساخت خودروی بارکش شدند و البته بنابر سطح مهندسی آن زمان، سبک دماغدار را ادامه دادند. کامیونهای اولیه، برای حمل انسان نیز استفاده میشدند و اوایل قرن بیستم، رسما تفاوت خاصی با اتوبوس نداشتند. به مرور زمان، اتوبوسهای مسقف مجهز به صندلی نیز با ساختار دماغدار ساخته شدند.
بعد از جنگ جهانی دوم، صنعت خودروسازی و حمل و نقل جادهای فرصت پیشرفت بیشتری پیدا کرد. علوم پیشرفته در صنعت هوانوردی، اهمیت آیرودینامیک را نشان دادند و البته بر طراحی خودروها تاثیر گذاشتند. این موارد باعث شد، سازندگان اتوبوسها و مینیبوسها و به طور کلی خودروهای بزرگ مخصوص حمل مسافر، حالت تخت در نمای جلو را جایگزین سبک دماغهدار کنند. خیلی زود، اتوبوسهای دماغدار از جادههای سراسر جهان، حتی امریکا، خداحافظی کردند؛ اما این اتفاق برای کشندهها و کامیونها اتفاق نیفتاد.
امروزه در امریکا و کانادا گستردگی کامیونهای دماغدار به حدی است که مدلهای معمولی مشابه طرح اروپایی، کمیاب هستند. از سویی دیگر، اتوبوسها و مینیبوسهای امریکایی، فاقد دماغه تولید میشوند و صرفا اتوبوسهای زرد مخصوص مدرسه با حفظ ساختار سنتی و حالت دماغدار به حیات ادامه میدهند.
تفاوت طراحی و ابعاد بین کشندههای بازار امریکا با دیگر نقاط جهان، جالب توجه است. به همین دلیل در ادامهی مطلب، ضمن مقایسهی نکات مثبت و منفی در دو مدل LONG NOSE و SHORT NOSE؛ کامیونهای VNL و FH ولوو نیز بررسی میشوند.
چرا کامیونهای دماغدار از مدلهای دماغ کوتاه بزرگتر هستند؟
در نگاه اول میتوان به سادگی متوجه شد که صندلی راننده در یک مدل دماغدار، پشت موتور قرار دارد؛ اما برای کشندههای اروپایی، کابین در بالای پیشرانه است. نهتنها عرض کشندههای دماغدار امریکایی بیشتر از کامیونهای اروپایی است؛ بلکه سقف نیز به وضوح ارتفاع بیشتری دارد. مهمترین دلیل این مورد، نیاز بازار امریکا و رانندگان این ناحیه است.
از گذشته تا امروز، غالب رانندگان کامیونهای بزرگ امریکایی، مالک این وسیله بودهاند. این شرایط در اروپا شکل دیگری دارد و معمولا شرکتهای بزرگ حملونقل، برای کشندههای تریلر، راننده استخدام میکنند. همین موارد باعث شده است رانندههای امریکایی، کامیون تحت مالکیت خود را مشابه یک خانهی متحرک بدانند و انواع وسایل مورد نیاز زندگی را به آن اضافه کنند.
کابین یک کامیون بزرگ امریکایی، علاوهبر فضای مناسب برای راننده و سرنشینان کنار او، اتاقکی برای استراحت دارد. امروزه تلوزیون، یخچال و اجاق مایکروویو تقریبا در تمام کشندههای اندازه بزرگ امریکایی نصب شده است. حتی حمام و توالت نیز در بعضی مدلها وجود دارند. رانندگان امریکایی ترجیح میدهند برای خواب، از کامیون خود استفاده کنند و سراغ اقامت در هتلها نروند.
قوانین جادهای اتحادیه اروپا و استاندارد امریکا
پیشتر ابعاد دو مدل دماغدار و بدون دماغ ساخت ولوو را مقایسه کردیم. نکتهی ظریف در این مقایسه، عدم محدودیت برای طول کابین یک کشنده استاندارد امریکا و کانادا است. طبق قوانین جادهای این مناطق، نهایت طول مجاز برای قسمت بار (تریلر) معادل 18 متر تعیین شده و طول کشنده، شامل دماغهی دارای محفظهی موتور و اتاق رانندگان، محدودیتی ندارد.
برعکس در جادههای اتحادیه اروپا، مجموع طول کشنده و تریلر به 19 متر محدود شده است. به این ترتیب، حدود 3 تا 4 متر طول بیشتر برای کامیونهای امریکایی در مقایسه با اروپایی، وجود دارد.
قوانین فوق باعث شده است سازندگان کامیون برای اروپا تلاش کنند، طول کابین کمتری داشته باشند تا امکان نصب تریلر بزرگتر، بدون تجاوز به استاندارد 19 متر، فراهم شود.
تفاوت راحتی در رانندگی و مانور
برای بسیاری از مردم دنیا، ابعاد بزرگ کابین نشانهی افزایش راحتی سرنشینان است اما چالشهای رانندگی با یک کشندهی پهنپیکر نیز نباید نادیده گرفته شود. طول و عرض بیشتر برای کشندههای امریکایی دردسرساز است و نیاز به کسب مهارتهای ویژه در رانندگی را نشان میدهد.
هرچندکه جادهها و بزرگراههای امریکا یا کانادا در مقایسه با اروپا، پهنای بیشتری دارند؛ اما لزوما راحتی بالا برای راندن یک کشندهی 22 متری فراهم نمیکنند. پیچیدن و دور زدن با یک کامیون عظیم امریکایی، بسیار سختتر از نمونههای اروپایی است. نقاط کور در جلوی دماغه به سادگی دیده نمیشوند و حتی هنگامی که تریلر به کشنده متصل نیست، خطر واژگونی یا عدم تعادل وجود دارد. باید توجه داشته باشیم که علاوهبر طول کشنده و عرض آن، ارتفاع سقف یک کامیون امریکایی نیز بیشتر از نسخهی اروپایی است؛ پس عبور از زیر پلها و معابر نیز، محدودیت بیشتری نسبت به اروپا دارد.
اختلاف وزن و طول بدنهی مجاز برای کشندههای اروپا و امریکا
نکتهی جالبی که بسیاری از مردم مطلع نیستند، تفاوت در استانداردهای حمل و نقل جادهای اروپا و امریکا است. قوانین جادهای حاکم بر امریکا و کانادا در مقایسه با اروپا، به کامیونهای بزرگتر و طولانیتر اجازهی تردد میدهند. به بیان بهتر، مدلهای دماغدار امریکایی، قابلیت حمل بار کمتری دارند؛ درحالیکه طول مجاز تریلر آنها، بیشتر است. این مدلها اصلا مجاز به حرکت در جادههای اروپا نیستند.
مثلا کشندهی VNL ولوو به عنوان یک مدل دماغدار، همراه با تریلر، 20 تا 22 متر طول دارد. این میزان برای ولوو FH محدود به 18 متر است و طبق قوانین جادهای اروپا نباید بیش از 19 متر باشد. چنین شرایطی برای عرض کامیونهای اروپایی و امریکایی نیز وجود دارد. ولوو VNL با عرض بدنهی نزدیک به 3 متر تولید میشود و تقریبا 0/5 متر بزرگتر از FH است.
ولوو VNL860 نسخهی پرچمدار از سری VNL، با پیشرانههایی به قدرت 400 تا 565 اسب بخار و گشتاور 2000 تا 2500 نیوتنمتر تولید میشود. در سمت مقابل، مدل FH750 در کلاس کشندههای دماغ کوتاه (SHORT NOSE)، قدرت 750 اسب بخار و گشتاور 3350 نیوتنمتر دارد. به این ترتیب، کامیونهای VNL ولوو نهایت بار مجاز 20 تا 24 تن میکشند؛ اما FH750 میتواند تریلری حدود 40 تا 44 تن را حمل کند. نسخهی بوژی کش FH750 نیز وجود دارد که تریلری تا 120 تن میکشد.
بحث آیرودینامیک و محدودیت سرعت در جادههای بین شهری
تقریبا در تمام بزرگراههای اروپا، کشندههای سنگین به نهایت سرعت 90 تا 95 کیلومتر برساعت محدود شدهاند. این شرایط برای ایالتهای مختلف امریکا متفاوت است اما در مجموع، سرعت 110 تا 120 کیلومتر برساعت، منع قانونی ندارد. کامیونهای بزرگ امریکایی در بعضی اتوبانها مجاز به رانندگی تا سرعت 137 کیلومتر برساعت (85 مایل برساعت) هستند.
روی کاغذ، حالت دماغهدار کشندههای غربی، هماهنگی بسیار خوبی با آیرودینامیک دارد. از سویی دیگر، محدودیت مجموع طول کامیون و تریلر برای تردد در اروپا، سازندگان را مجبور کرده است از این موضوع، صرفنظر کنند. به بیان بهتر، صرفهجویی در مصرف سوخت که به لطف دماغه برای مدلهای امریکایی فراهم شده، آنچنان صرفه اقتصادی ندارد که بخش مربوط به حمل بار کشندهی اروپایی، فدای دماغه شود. در عوض نسخههای استاندارد امریکا به دلیل عدم محدودیت در ابعاد کشنده، دماغهی بزرگ و بهبوددهندهی آیرودینامیک دارند.
مقایسهی نهایت سرعت مجاز در اروپا و امریکا که پیشتر ذکر شد نیز، نشاندهندهی تفات در حساسیت نسبت به موضوع آیرودینامیک را نشان میدهد. عدم توجه به آیرودینامیک در طراحی یک کشندهی غولپیکر امریکایی که قرار است مدتی طولانی در سرعت 120 کیلومتر برساعت حرکت کند؛ تاثیری چشمگیر بر مصرف سوخت و هزینههای آن خواهد داشت. همچنین، تاثیر منفی بر تعادل کامیون حین رانندگی نیز احساس خواهد شد.
نتیجهگیری؛ کامیون دماغ دار امریکایی بهتر است یا دماغ مسطح اروپایی؟
در مجموع میتوان نتیجه گرفت، فراتر از سلیقهی مردم در بازار هر کشور یا سنتهای رایج بین کامیونداران، دلیل تفاوت ظاهری بین کشندههای امریکایی و اروپا، به قوانین حاکم بر جادهها مرتبط است. فواصل طولانی بین شهرهای امریکا و کانادا، نیاز به راحتی بیشتر برای کابین راننده، تریلرهای غولپیکر با توانایی حمل بیشتر و سرعت مجاز بالاتر از 110 کیلومتر برساعت در مسیر مستقیم با هدف صرفهجویی زمانی را نشان میدهد.
شرایط حمل بار در قارهی سبز به دلیل نزدیکی شهرها و فقدان نواحی کم جمعیت، متفاوت از امریکا یا کانادا است. به همین دلیل، کامیونهای دماغه مسطح مشابه مدلهای اروپایی، برای تردد در مسیرهای کوتاه امریکا، همچنان مرسوم هستند.