۱۰ تفاوت کلیدی مدیریت دولتی و خصوصی در برابر قیمتگذاری دستوری خودرو
با واگذاری «ایرانخودرو» به بخش خصوصی و خروج تدریجی بزرگترین خودروساز کشور از مدیریت دولتی، نشانههای تغییر رویکرد و اثرات آن بهمرور آشکار میشود. این تفاوتها صرفاً به جهش تولید در ماههای اخیر ختم نمیشود، بلکه در نحوه مواجهه با سیاستهای کلان اقتصادی، از جمله قیمتگذاری دستوری نیز نمود یافته است.
یکی از مهمترین و ملموسترین نشانهها، موضعگیری قاطع مدیریت جدید ایرانخودرو در قبال ادامه قیمتگذاری دستوری است؛ سیاستی که میراث دوران دولت محمود احمدینژاد محسوب میشود و با وجود تبعات زیانبارش نظیر لاتاری خودرویی، همچنان در برخی لایههای وزارت صمت حیات دارد.
این پرسش مطرح میشود که چرا تا پیش از خصوصیسازی، مدیریت دولتی بدون چونوچرا این سیاستها را اجرا میکرد، اما اکنون بخش خصوصی در صف اول نقد این روش ایستاده است؟ پاسخ را میتوان در بررسی تفاوتهای بنیادین دو سبک مدیریتی جستوجو کرد:
10 تفاوت اساسی مدیریت دولتی و خصوصی در مواجهه با قیمتگذاری دستوری خودرو
موضوع | مدیریت دولتی | مدیریت خصوصی |
---|---|---|
۱. تأمین هزینهها | هزینهها از بودجه عمومی تأمین میشود؛ لذا فروش زیر قیمت واقعی با ایجاد بدهی ممکن است. | تأمین هزینه از سرمایه شخصی یا سهامداران است؛ فروش زیاندهنده مساوی است با توقف تولید و ورشکستگی. |
۲. زیاندهی | زیان اهمیتی ندارد چون مأمور به اجرا هستند، نه نتیجه؛ تا پایان ۱۴۰۲، دو خودروساز بزرگ ۲۵۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته داشتند. | زیان مستقیماً منجر به بحران میشود؛ زیان ۲۰ هزار میلیاردی برای تولید ۱۰۰ هزار دستگاه از ابتدای امسال گواه این واقعیت است. |
۳. منافع سهامداران | منافع دولت اولویت دارد؛ حتی اگر به سهامداران ضرر برسد. | حفظ منافع سهامداران خط قرمز مدیریت است؛ حق پذیرش زیان تحمیلی وجود ندارد. |
۴. کیفیت محصول | برای کاهش هزینه، از قطعات بیکیفیت یا ناقص استفاده میشود. | کیفیت مستقیماً به رضایت مشتری و بقا در بازار مربوط است؛ کاهش کیفیت یعنی حذف از بازار. |
۵. شفافیت مالی | منابع غیرشفاف و کمکهای دولتی امکان پنهانسازی زیان را فراهم میکند. | شفافیت مالی الزامی است؛ فروش خودرو در بورس جایگزین قرعهکشی و رانت. |
۶. هدف نهایی | اجرای سیاستهای کلی دولت (نه لزوماً صنعتی یا اقتصادی) حتی برای کنترل تورم. | سودآوری و توسعه بر اساس منافع اقتصادی سهامداران و بازار. |
۷. پاسخگویی | عمر مدیریتها کوتاه و بیپاسخگویی است؛ فقط در وزارت صمت از ۱۳۹۰ تاکنون ۱۰ وزیر عوض شدهاند. | مدیران پاسخگوی تصمیمات زیانبار خود هستند و با فشار بازار و سهامداران روبهرو هستند. |
۸. تعهد به مشتری | تعهدات بر اساس اهداف دولت تعریف میشوند، نه توان واقعی تولید؛ تاخیر در تحویل عرف است. | تعهدات بر مبنای توان مالی و عملیاتی واقعی پذیرفته میشود؛ مشتریمداری اصل بقای شرکت است. |
۹. جذب سرمایهگذار | سرمایهگذاری ضروری نیست چون بودجه دولتی وجود دارد؛ لذا زیانساز بودن مهم نیست. | سرمایهگذاری تنها با چشمانداز سودآوری ممکن است؛ زیان ناشی از قیمتگذاری دستوری، مانع جدی سرمایهگذاری است. |
۱۰. مدیریت بدهی | بدهی برای مدیر دولتی اهمیتی ندارد چون مسئولیت موقت دارد و دولت آن را میپوشاند. | بدهی بالا مساوی است با اعلام ورشکستگی؛ لذا خودروساز خصوصی زیر بار تحمیل زیان نمیرود. |
فراتر از این ۱۰ مورد: هزینههای پنهان قیمتگذاری دستوری
فهرست بالا فقط بخشی از تبعات سیاستهای تحمیلی در صنعت خودرو است. از چالش نقدینگی گرفته تا افت کیفیت محصول، توقف توسعه فناوری و از دست رفتن اعتماد عمومی به خودروسازان؛ همه و همه در سایه سیاستی شکل گرفتهاند که به اسم حمایت از مصرفکننده، عملاً بیشترین سود را به دلالان و واسطهها رسانده است.
اگر قیمتگذاری دستوری مؤثر بود، چرا در بازارهایی نظیر ارز، طلا، مسکن یا حتی مواد غذایی به کار گرفته نمیشود؟ مگر کنترل قیمت فقط در بازار خودرو ضرورت دارد؟ پاسخ روشن است: این سیاست شکستخورده است و فقط تا زمانی زنده میماند که دولت خود بازیگر اصلی صنعت باشد.
نتیجهگیری: پایان نسیهفروشی نزدیک است؟
مدیریت جدید ایرانخودرو و قرار گرفتن سایپا روی ریل خصوصیسازی، سیگنال روشنی برای پایان عصر نسیهفروشی و تحمیل زیان به تولیدکننده است. همانطور که معاون وزارت صمت وعده داده، قرار است تا پایان خرداد (۱۴۰۴)، بساط قیمتگذاری دستوری جمع شود. اما اگر این وعده نیز مثل بسیاری از وعدههای گذشته بر زمین بماند، باید منتظر عواقب سختتر و سنگینتری بود؛ از خروج کامل سرمایه از صنعت خودرو گرفته تا افزایش نارضایتی اجتماعی و نابودی رقابتپذیری ملی.
سیاست نادرست، حتی با نیت خیر، همچنان سیاستی زیانبار است. امروز تنها راه نجات خودروسازی ایران، پایان تحمیل قیمتهای غیرواقعی و بازگشت به اصل «تولید اقتصادی» در بستر «رقابت آزاد» است.