دیفندرها، باب طبع کسانی هستند که میخواهند پول خود را به صورتی مطمئن خرج کنند. ارتشها به واسطه قابلیتهای بالای این خودروها در بیرون جاده و سخت جانی آنها، خواستگاران همیشگی آنها هستند. بسیاری از شرکتهای دولتی نیز برای آن که خودروی خریداری شده مدت زمان بیشتری کار کند، روی به دیفندرها میآورند. برای بیشتر افراد، دیفندرها خودروهای آفرودی با دوام و خواستنی هستند و به خاطر عمر زیادشان تحسین میشوند. با این حال، قوانین محیط زیست برای آلودگی، تولید این اتومبیل 65 ساله را در سال ۲۰۱۵ متوقف خواهد کرد؛ سری خودروهایی که ریشه تولید آنها به سال ۱۹۴۸ بر می گردد (گرچه معرفی خود دیفندر در سال 1983 بوده اما نیاکان آن نیز تقریبا با همین شکل و البته بدون نام دیفندر تولید می شدند). علاقهمندان این ماشین همه جا رو، وابستگیهای زیادی به آن داشته و نسبت به خبر پایان تولید دیفندرها، واکنش نشان دادهاند. خواندن بعضی از آنها، خالی از لطف نیست:
سام اسمیت، ویراستار اجرایی تخصصی خودرو:
خدای من! ماشین شاهکاری است. انگار همین دیروز بود که همراه با پدرم در دهه نود به آنها خیره میشدم. ولی پدرم اشتباه بزرگی کرد و سری یک دیسکاوری خرید. با این حال ما به تماشای دیفندرها میایستادیم. درِ عقب قسمت بار ماشین خوردگی پیدا کرده بود و حباب برداشته بود، ولی با این وضع، ماشین بیش از هزار و پانصد کیلومتر را میتوانست طی کند. قیمتش به اندازه یک بی. ام. و. جدید m3 بود. هنوز هم مشتاق خریدن آن هستم و نمیتوانم این خبر را با خود هضم کنم. مثل این بود که یک ماشین مدل رانگلر در یک ماشین زمخت ادغام شده باشد؛ یا مثلاً یک تراکتور داخل یک هویتزر جنگ جهانی.
همینطور یه کله خراب از دبیرستانِ ما یک دیفندر نو و زردرنگ خریده بود و به خاطر همین، خیلی از فرصتها را از من گرفت. خیلی دوست دارم دوباره وی را از نزدیک ببینم.
لری وبستر، سردبیر تخصصی خودرو:
بدون هیچ دلیلی، از دیفندر خوشم میآمد. این شور و علاقهام عادی نبود. شاید به دلیل روح جنگی که این ماشین داشت و یا شاید هم ناخودآگاهم که دوست داشت همراه با یکی از دیفندرها گم شود. این علاقه، برای من داشت گران تمام میشد. قطعات یک دیفندر را در برزیل خریدم و سر هم کردم و با آن به خانه رفتم. اصلاً نمیتوانم درک کنم که چرا لندروور، کیت قطعات لندروور را در امریکا و جاهای دیگر عرضه نمیکند. خوب برای اینکه فقط 500 دلار نسبت به قیمت اینجا تفاوت داشت، شایسته سرزنش هستم.
جان کروسن، ویراستار ارشد:
من قبل از این که قیمت اجاره مسکن به طور کلی بالا برود، ساکن بخش پارکاسلوپ در بروکلین بودم. در این زمان، همهچیز ساده بود و در هر بلوک، فقط دو یا سه ماشین کنار خیابان پارک بود. ماشینهای مورد علاقه من در بلوکی که زندگی میکردیم، خیابان نهم، ون استیشن کادیلاک آمبولانس، اینکا-اورنج ب.ام.و 2002tii و لندروور دیفندر بودند که این آخری، هیچ وقت تنها رها نمیشد.
صندلی راننده سمت راست کابین بود و مخصوص مسیرهایی که ماشینها از سمت چپ حرکت میکنند. همه جای آن زنگ خورده بود، ولی هنوز کار میکرد و بسیار دوستداشتنی بود. همیشه هنگام پارک، یک چرخش به پیادهرو ساییده میشد، ولی در عین حال، دیفندر یک ماشین عریض نبود. در واقع، فقط صاحبش میخواست به این صورت آن را پارک کند. سال ۲۰۱۱، دوباره به ماشینهای پارک شده در خیابانهای شهر نگاهی انداختم و در حالی که دیگر ماشینها از رده خارج شده بودند، این ماشین هنوز سرپا بود. ولی برخلاف بقیه ماشینهای بروکلین، این ماشین، زیاد تر و تمیز نبود و صاحب آن، اصلاً به ظاهر آن رسیدگی نکرده بود. با این حال کاملاً و به درستی در جای پارک قرار گرفته و چرخهای بلندش در کنار خیابان، خودنمایی میکرد. شاید دیگر از این سری ماشین ها تولید نکنند، ولی این ماشین، تا ابد در کنار ما خواهد ماند.
جاش کوندون، ویراستار ارشد:
چند سال پیش، یک دیفندر کانسپت را در لسآنجلس میراندم. هیچکسی نبود که آن را امتحان کند و هیجان زده نشود؛ با این که هنوز ظاهری عجیب داشت و عملاً رانندگی معمولی با آن، ساده نبود. ایدهٔ این که یک ماشین مدل جدید از دیفندر عرضه کنند، مثل این است که مدلی جدید از کلینت ایستوود در سینما بیاید. هرگز فیلمهای پر زرقوبرق امروزی به پای فیلمهای کلینت ایستوود قدیمی نمیرسند.