مصطفی حسنی: در سال 1971، شرکت جنرال موتورز برای دومین بار نامهٔ عجیبی از طرف یکی از مشتریان خودرو پونتیاک GTO دریافت کرد. نامهای که مضمون آن به این شرح بود:
این دومین بار است که برای شما نامه ارسال میکنم. هرچند شما را برای پاسخ ندادن به این نامه سرزنش نمیکنم، چراکه به نظر میرسد نویسندهٔ آن عاقل نیست!واقعیتی که باید برایتان شرح دهم این است که در خانوادهٔ ما، هر شب یک نوع بستنی بهعنوان دسر انتخاب میشود و من برای خرید آن به بستنیفروشی مراجعه میکنم. اما از وقتیکه اتومبیل پونتیاک خود را خریداری کردهام با مشکلی مواجه شدهام؛ مشکل این است که هر وقت از مغازه بستنی وانیلی میخرم و دوباره سوار خودرو میشوم، خودرو بهخوبی روشن نمیشود. اما هر بار که نوع دیگری از بستنی را میخرم خودرو بهخوبی استارت میخورد و بهراحتی روشن میشود!واقعاً میخواهم بدانم که چه چیزی باعث میشود یک پونتیاک وقتی صاحبش بستنی وانیلی میخرد خوب روشن نشود اما با سایر بستنیها بهخوبی استارت بخورد، هرچند احمقانه به نظر میرسد!
مسئول مربوطه در صحت اظهارات نویسنده تردید داشت، اما بااینحال مهندسی را مأمور رسیدگی به این شکایت کرد.
این مهندس وقتی صاحب خودرو را مردی تحصیلکرده و باشخصیت دید خرسند شد و تصمیم گرفت درست بعد از شام برای گرفتن بستنی او را همراهی کند. در این شب آنها به مغازه رفتند و یک بستنی وانیلی خریدند و همانطور که انتظار داشتند خودرو بهسختی روشن شد. کارشناس شرکت سه شب دیگر نیز مالک خودرو را همراهی کرد. شب اول بستنی با طعم شکلات انتخاب شده بود و خودرو بهراحتی روشن شد. شب دوم بستنی توتفرنگی، خودرو بهراحتی روشن شد و شب سوم بستنی وانیلی، خودرو روشن نمیشود!
آیا تطابق روشن نشدن خودرو و خرید بستنی وانیلی اتفاقی است که باوجود احتمال کم (اما مخالف صفر) هر بار به طرز عجیبی تکرار میشود؟ یا یک موضوع ماوراءالطبیعه در میان است؟
اما مهندس نمایندهٔ شرکت از یک روش منطقی برای حل این معما استفاده کرد. او تصمیم گرفت تا زمانی که پاسخ این معما را درنیافته هر شب مالک خودرو را همراهی کند و هر بار تمام متغیرها مثل دمای هوا، نوع سوخت مورد استفاده، زمانها و البته نوع بستنی را ثبت و مقایسه کند.
به این ترتیب او بهزودی نکتهٔ مهمی را فهمید: «فاصلهٔ بین خاموش کردن خودرو در مقابل مغازه و روشن کردن دوبارهٔ آن، در شبهایی که بستنی وانیلی خریده میشود کمتر است.»
بستنی وانیلی پرفروشترین بستنی مغازه بود. به همین دلیل محل فروش آن در نزدیکی درب مغازه بود اما سایر انواع بستنی در انتهای مغازه قرار گرفته بودند.
بنابراین مهندس راز روشن نشدن خودرو با بستنی وانیلی را فهمیده بود. اکنون آنها با یک پرسش منطقی روبهرو بودند: دلیل بد روشن شدن خودرو در فاصلهٔ زمانی کم و خوب روشن شدن آن با گذشت زمان بیشتر چیست؟
تحقیقات شرکت در این زمینه منجر به دانش بیشتر دربارهٔ پدیدهای به نام «قفل بخار» در خودروها و موتورهای درونسوز و یافتن راهحلهایی برای آن شد. در این پدیده جمع شدن گازهای ناشی از تبخیر سوخت در نقطهای از مسیر آن موجب میشود سوخت جدید به میزان کافی وارد مخلوط سوخت و هوا نشود و خودرو خوب استارت نخورد. این عیب میتواند ناشی از کیفیت سوخت، گرمای بیشازحد، جانمایی نامناسب اجزا، مشکل در نصب یا کیفیت شلنگها و اجزای سیستم سوخترسانی و ... باشد. در خودروهای قدیمی که دارای پمپهای مکانیکی بودند نیز گاهی گرمای موتور منجر به تبخیر سوخت درون خود پمپ و کاهش کارایی آن میشد. با گذشت زمان بیشتر از خاموش کردن اتومبیل و کاهش دما این بخارات به مایع تبدیل شده یا پراکنده میشدند و درنتیجه مشکلی به وجود نمیآمد.
چند نکتهٔ مهم:
1 – این ماجرا در منابع مختلف با تفاوتهایی در جزئیات نقل شده اما بهعنوان یک داستان واقعی معرفی شده است.
2 – نخستین بار مجلهای به نام Automotive Engineering و سپس مجلهای به نام Traffic Safety در ژوئن 1978 این داستان را منتشر کردند. اما زمان آن در حدود سال 1971 ذکر شده.
3 – در برخی منابع کشف پدیدهٔ قفل بخار به این ماجرا نسبت داده شده که برای نگارنده روشن نیست.
4 – مشتریها و نظرات آنها سرمایهٔ بزرگی برای یک شرکت هستند، حتی اگر این نظرات احمقانه به نظر برسند. بنابراین از شرکتهای داخلی تقاضا میکنیم:
لطفاً نظرات مشتریان خود را بشنوید، حداقل آنهایی را که احمقانه به نظر نمیرسند!
به امید سربلندی ایران عزیز
مصطفی حسنی