تجربه رانندگی با مک لارن اسپیدتیل 2021، موشک بیادعای بریتانیایی!
تست و بررسی یک هایپرکار 1055 اسب بخاری در جادههای تنگ و باریک انگلستان همانند تلاش برای بازسازی نبرد میدوی در حمام است! (توضیح مترجم: نبرد میدوی Midway یک نبرد سخت در اقیانوس آرام بود که در خلال جنگ جهانی دوم و چهارم تا هفتم ژوئن 1942 در اقیانوس آرام صورت گرفت. این نبرد شش ماه پس از حمله ژاپن در پرل هاربور و یک ماه پس از نبرد دریای مرجان رخ داد. در این نبرد نیروی دریایی آمریکا و ژاپن به شدت با یکدیگر درگیر شده و ضربات سختی به هر دو طرف به ویژه به ژاپنیها وارد شد.) به سختی میتوان ماهیت خاص چنین هیولایی را در چنین محیط محصوری بهطور کامل به نمایش گذاشت؛ اما پس از یک روز همراه بودن با مک لارن اسپیدتیل 2021 که شامل حضور در برخی مسیرهای پر پیچ و خم و رسیدن به سرعتهای بسیار بالا بود مشخص شد که این هایپرکار شبیه هیچ چهار چرخ دیگری نیست؛ و این تنها به خاطر این حقیقت نیست که اسپیدتیل تنها خودروی تولیدی در دنیاست که میتواند شما و دو نفر از دوستان عزیزتان را به سرعت 402 کیلومتر در ساعت برساند...
اسپیدتیل برداشت مدرن و قرن بیست و یکمی از نمادینترین محصول تاریخ مک لارن یعنی F1 نیست. بله این خودرو دارای همان طراحی منحصربهفرد کاکپیت F1 بوده و راننده در وسط نشسته و دو نفر او را احاطه میکنند اما اسپیدتیل 2.2 میلیون دلاری خود یک محصول منحصربهفرد بوده و کاریزما و شخصیت مختص به خودش را دارد.
فقط به اسپیدتیل نگاه کنید. اگر سنای بیرحم روی داون فورس تمرکز کرده باشد، اسپیدتیل سرعت را اولویت خود قرار داده و رینگهای فیبر کربنی آن هیجان رسیدن به سرعتهای فراتر از 320 کیلومتر در ساعت را دو چندان میکنند. همانند دیگر خودروهای طراحی شده توسط راب ملویل (طراح ارشد مک لارن)، شکل اسپیدتیل نیز توسط عملکردش تعریف میشود. همه پانلها و بخشهای مشهود خودرو برای عبور نرم جریان هوا از رو یا زیر و اطراف خود طراحی شدهاند. بخش عقب خودرو که حالت بسته مانند داشته از دربی به درب دیگر کشیده شده و هیچگونه درزی هم بین آنها دیده نمیشود. رینگهای جلو نیز دارای پوششهای فیبر کربنی ثابت برای بهبود عبور جریان هوا هستند.
از جمله بخشهای سوپرکار مشهور مک لارن یعنی 720S که در این خودرو بکار رفته میتوان به پیشرانه 8 سیلندر 4 لیتری توئین توربو، گیربکس 7 سرعته دوکلاچه، سیستم تعلیق و... اشاره کرد اما از نظر اجرایی اسپیدتیل کاملاً متفاوت ظاهر شده است. فاصله بین محوری این خودرو چند میلیمتری بیشتر بوده و مونوکوک آن نیز دارای قطعات جدیدی است تا بتواند موقعیت مرکزی راننده و دو سرنشین دیگر در کنارهها رنگ واقعیت به خود بگیرد. طول کلی خودرو نیز کاملاً افزایش یافته و بخش اعظم کشیدگی اضافی در پشت چرخ های عقب اعمال شده تا دم مشهور اسپیدتیل شکل بگیرد؛ و پیشرانه 8 سیلندر یاد شده تنها 70 درصد نیروی محرکه اسپیدتیل را تأمین میکند زیرا باقی قدرت خودرو از پیشرانهی الکتریکی به دست میآید که طبق گفته مک لارن دارای باتریای با بیشترین تراکم قدرت در بین خودروهای جادهای میباشد.
PP3 یکی از سه پروتوتایپ تائید شده مک لارن اسپیدتیل است که برای تستهای نهایی پیش از ورود به بازار تولید شدهاند. این خودرو حداقل 12800 کیلومتر تست را پشت سر گذاشته است. من به پهلوی خودرو نزدیک میشوم تا محل دو دکمه را پیدا کرده و یکی را که دارای سطحی مقعر است فشار دهم. موتورهای درب بالا و پایین رفته و لولاهای نزدیک پایه ستون A کار کرده و دسترسی راحتی را به کابین میسر میکنند. اگرچه دسترسی به کابین اسپیدتیل راحتتر از F1 بوده اما رسیدن به صندلی راننده هنوز هم نیازمند تغییراتی در شکل حرکت بدن است. دربهای موتوردار به وزن خودرو اضافه کردهاند اما خب از همان صندلی راننده نیز میتوانید دربها را باز و بسته کنید که یک مزیت حیاتی برای چنین خودرویی است.
گوردون مورای در F1 شیفتر مکانیکی سنتی را برای گیربکس 6 سرعته دستی در نظر گرفته بود و کنترلهای دیگری نیز وجود داشت اما در عصر مدرنی که اسپیدتیل تولید شده وضعیت بسیار متفاوت است.
فرمان و پدالهایی که بهصورت برقی تنظیم میشوند با داشبورد دیجیتال تکمیل شدهاند. صفحهنمایش سمت راست به راحتی در دسترس بوده و گوشی و سیستم صوتی باورز اند ویلکینز را کنترل میکند. در سمت چپ نیز یک صفحهنمایش دیگر برای ناوبری و سیستم تهویه مطبوع وجود دارد. دو صفحه کوچکتر نیز در نزدیکی پایه ستونهای A قرار دارند که برای دوربینهای دید عقب هستند. پاهای شما داخل تونل نازکی در فایروال جلو ناپدید خواهند شد و اینجاست که با پدالهای گاز و ترمز آشنا خواهید شد.
برای آتش کردن اسپیدتیل باید دکمه قرمز رنگ روی ساختار فیبر کربنی سقف را لمس کنید. در میانه این سقف دکمههایی برای انتخاب درایو، خلاص و دندهعقب وجود داشته و زیر آنها و در سمت چپ و راست کنترلهای آشنای مک لارن برای رانندگی و هندلینگ تعبیه شدهاند. یک دکمه آبی در سمت راست جایگزین دکمه استارت/استاپ شده و حالت ولوسیتی را انتخاب میکند که ارتفاع خودرو را چند میلیمتری به زمین نزدیکتر میکند. همهی اینها اینترفیس سختافزاری عادی مک لارن هستند که فقط در مکان متفاوتی قرار گرفتهاند و البته آشنا شدن با آنها زمان زیادی نمیخواهد.
در واقع زمانی که با اسپیدتیل در مقر مک لارن رانندگی و از ووکینگ عبور میکردیم این هایپرکار را بسیار آشنا یافتیم. در حالتهای کامفورت رانندگی و سیستم تعلیق نرمی کافی برای عبور از ترافیک وجود دارد. سدان های عادی بسیار قدبلندتر از اسپیدتیل هستند اما کابین شیشهای خودرو میدان دید عالی را از جلو و طرفین به ارمغان میآورد. شما سریعاً با آینههای دید عقب دیجیتال آشنا میشوید. این آینهها دید وسیعتری را ایجاد میکنند اما خبری از شیشه عقب نیست و تا زمانی که دندهعقب را انتخاب نکنید از وضعیت عقب خودرو بیخبر خواهید بود.
پیشرانه 8 سیلندر 4 لیتری توئین توربوی این خودرو قدرت 746 اسب بخاری و گشتاور 800 نیوتون متری تولید میکند که 36 اسب بخار و 30 نیوتون متر بیشتر از 720S بوده ولی 9 اسب بخار کمتر از 765LT میباشد. این قدرت برای خودرویی که 1601 کیلوگرم وزن دارد زیاد است؛ اما این را در نظر داشته باشید: پیشرانه الکتریکی بین پیشرانه درونسوز و گیربکس قرار گرفته و باعث میشود خروجی کل سیستم به 1055 اسب بخار و گشتاور آن به 1150 نیوتون متر برسد. الکس گیبسون مدیر برنامهریزی اسپیدتیل میگوید: "این موضوع همانند آن است که پیشرانه کامل گلف R را به اسپیدتیل اضافه کرده باشید."
و این قدرت بالا چه حسی دارد؟ با انتخاب حالت اسپورت برای پیشرانه و شاسی و انتخاب حالت شیفت دستی گیربکس و فشار دادن پدال گاز در دنده سه شاهد موجی از گشتاور و قدرت در اسپیدتیل خواهید بود. و بین دورهای 4 تا 5 هزار پیشرانه حس خواهید کرد خودرو ناگهان منفجر شده و با شدت تمام به جلو میرود. دم خودرو کمی تکان میخورد و شما میتوانید روشن شدن چراغ کشش در پشت آمپرها را ببینید. کامپیوتر خودرو نیز با هرزگردی چرخ ها مبارزه میکند. در سرعت 100 کیلومتر در ساعت و در دنده سه و در زمینی خشک و چسبنده اسپیدتیل طوفان به پا میکند...
مک لارن مدعی است اسپیدتیل شتاب صفر تا 96 کیلومتر در ساعت 2.9 ثانیه و شتاب صفر تا 160 کیلومتر در ساعت 5.1 ثانیهای دارد. این رکوردها با سنای 789 اسب بخاری که خودرویی پیست محور است برابری میکند و برای خودرویی که دارای کابینی مناسب سه نفر و کاکپیتی چرمی و حتی فضایی برای قرار دادن وسایل جانبی است کاملاً احساسبرانگیز میباشد؛ اما این آغاز کار اسپیدتیل است. مک لارن میگوید اسپیدتیل تنها در عرض 13 ثانیه از سکون به سرعت 300 کیلومتر در ساعت میرسد که ششدهم ثانیه کمتر از بوگاتی شیرون 1500 اسب بخاری و 3.5 ثانیه کمتر از مک لارن P1 میباشد.
قطعاً فضایی در جادههای انگلستان برای تائید این رکوردها وجود ندارد اما میزان شتاب گیری اسپیدتیل در سرعتهای فراتر از 160 کیلومتر در ساعت نشان دهندهی اشتیاق این خودرو برای رسیدن به سرعتهای بالا دارد؛ و برخلاف بوگاتی شیرون این خودرو حس برخورد با دیوار هوا در زمان رها کردن پدال گاز را ندارد و تقریباً به نرمی پورشه تایکان سرعت خود را کم میکند. مک لارن اشارهای به ضریب درگ محصول خود نداشته اما قطعاً نرم و صیقلی بودن آن درست به اندازه ظاهرش است.
حداکثر سرعت 402 کیلومتر در ساعتی این خودرو واقعی بوده و پروتوتایپ موردبحث نیز بیش از 30 بار در تستهای پرسرعت آمریکا به این سرعت دست یافته است؛ اما چیزی که مک لارن فعلاً به آن اشارهای نداشته محدود بودن سقف سرعت آن است. در صورتی که محدود کننده سرعت حذف شود اسپیدتیل میتواند به سرعتهای بالاتر هم دست یابد؛ اما چقدر بالاتر؟ گیبسون اشارهای به این موضوع نکرده اما میگوید تصمیم مک لارن برای تعیین حداکثر سرعت 402 کیلومتر در ساعتی تحت تأثیر سخنان مایک فلوویت بوده زیرا او گفته مالکان این خودرو مجبور نیستند برای رسیدن به حداکثر سرعت این خودرو از برخی پروتکلهای مخصوص و رینگ و لاستیکهای خاص استفاده کنند. بوگاتی شیرون با دردسرهای متنوعی به حداکثر سرعت خود میرسد اما با اسپیدتیل میتوان 7 روز هفته و 24 ساعت شبانهروز به سرعت یاد شده رسید.
موضوع احساسبرانگیزتر درباره اسپیدتیل اینکه اگرچه با خودرویی پرسرعت روبرو هستیم اما اسپیدتیل هنوز هم یک مک لارن ناب است. پایه و اساس هیجانانگیز 720S همچنان وجود داشته که همان فرمان دوستداشتنی و پایداری شاسی در جادههای ناهموار، سبکی عالی و... میباشد. فاصله بین محوری بیشتر هم به این معنی است که تغییر لاین ناگهانی با اسپیدتیل کمی حساب شده تر انجام میشود اما خب هنوز هم دقیق و پایدار است. مارکوس ویت مهندس ارشد محصولات سری اولتیمیت مک لارن میگوید: "ما تلاشهای زیادی روی بهینهسازی لاستیکهای جلو و عقب انجام دادهایم."
مک لارن این هیولا را هایپر جی تی مینامد، خودرویی که برای حملونقل مالکان در قارههای مختلف و با سرعتی بسیار بالا و راحتی نسبی طراحی شده است. کابین خودرو آرام تر و 720S بوده و حتی سکوت داخل آن بیشتر از مک لارن GT است. این در حالی است که لاستیکهای پیرلی زیرو این خودرو صدای بیشتری را تولید میکند.
و با وجود کابین چرمی، سیستم صوتی سطح بالای باورز اند ویلکینز و سِت سفارشی برند لوکس ایتالیای شدونی با محصولی سطح بالا و لوکس روبرو هستیم؛ اما پایداری و دقت شاسی و عملکرد عالی قوای محرکه هیبریدی و ترمزهای قدرتمند باعث شدهاند اسپیدتیل خودرویی بسیار عالی در مسیرهای پر پیچ و خم باشد. عملکرد اسپیدتیل باعث میشود فراری 812 سوپرفست کمی تنبل به نظر برسد.
تنها 106 دستگاه از این هیولا ساخته خواهد شد و حدود یکسوم آنها روانه بازار آمریکا خواهند شد؛ اما چرا 106 دستگاه از اسپیدتیل تولید خواهد شد؟ زیرا میزان فروش F1 در سالهای 1992 تا 1998 نیز همینقدر بوده است. F1 شاید به یک نماد تبدیل شده و نمونههای کارکرده آن با قیمت بین 15 تا 20 میلیون به فروش بروند اما F1 در آن زمان هم به سختی فروش میرفت و ظاهراً مک لارن نیز با فروش آن ضرر کرده است. البته زمانه عوض شده و تمامی 106 نمونه اسپیدتیل قبلاً به فروش رسیدهاند.