چرا مرسدس بنز 500E برترین سدان زمان خود بود؟
روزی روزگاری، تمام جهان دست به دست هم دادند تا بهترین سدان تاریخ را تولید کنند. ایتالیاییها آن را طراحی کردند، آلمانیها مهندسی کردند و سپس قلب تپنده یک مسابقهدهنده لمان به مجموعه اضافه شد.
بدنه این خودرو آنقدر پهن بود که در خط تولید شرکت سازنده جا نمیشد و از روی اجبار، توسط رقبای دیگر و بهشکل دستساز ساخته شد. این خودرو مرسدسبنز 500E نام داشت؛ جواهری که همتای چندانی در صنعت خودرو ندارد. اما چه چیزی باعث شد مرسدسبنز تا آنجا که ممکن است، برای تولید آن تلاش کند؟
درخشش در دل تاریکی
در میانه دهه هفتاد میلادی، مرسدس به قرار دادن موتورهای هشت سیلندر درون کلاس S علاقه زیادی داشت. نخست نمونه 6.3 لیتری که بعدا با یک واحد 6.9 لیتری جایگزین شد اما با وجود بحران سوخت، تاثیر منفی روی نام و هویت این برند نگذاشت. همان بحران یادشده باعث شد مرسدس به تولید دو سدان W201 و W124 روی بیاورد که آینده برند را شکل دادند. بهلطف قوانین سختگیرانه اقتصادی ایالاتمتحده، مرسدس تمام توان خود را برای تولید سدانهای یادشده گذاشت. نسخههای 4، 5 و 6 سیلندر این جفت محبوب تولید شدند.
زمان گذشت تا اینکه مرسدسبنز در همکاری با «برونو ساکو» ایتالیایی، محصولی را پس از دو مدل یادشده طراحی کرد که فرم خودروی امروزی را یکبار برای همیشه تثبیت کرد؛ خودرویی با سپر یکپارچه، چراغ راهنما، چراغ عقب درون بدنه و صندوق عقب با برش پایینتر از چراغها. هرچند در چشم یک بیننده نسل جوان مانند یک جعبه فلزی ظاهر میشود اما بهخاطر کوچکشدن بخش عقب برای بهبود آیرودینامیک، به ضریب پسا (درگ) 0.26 دست پیدا کرد که آن را برای همیشه در اذهان ماندگار کرد.
تحول خودروی امروزی توسط مرسدس
خودروهای عادی پیش از معرفی دوقلوهای دهه هفتادی مرسدس متفاوت بودند؛ به همین دلیل طراحی آنها بیشازپیش موردتوجه قرار گرفت. ساکو پیش از خلق این مدلها و علیرغم هدفگیری برای طراحی محصولی که تا سه دهه آینده هم مناسب به نظر برسد، تمرکز ویژهای روی هماهنگی سه المان ایمنی، طراحی و بهرهوری بالا داشت. در همین راستا، W124 با مجموعه غنی از فناوریها مانند یک برفپاککن منحصربهفرد، چراغهای هاشورخورده عقب (برای دید بهتر در شرایطی که با گل یا برف پوشیده میشوند) و دکمه جمعکننده بالشت سر سرنشین عقب عرضه شد.
نبرد ژاپن و آلمان
مرسدس به موفقیت بزرگی دست پیدا کرد و محصولاتش را به یک نماد اجتماعی تبدیل کرد تا اینکه با شروع دهه هشتاد میلادی بحرانی جدیدی به نام لکسوس سر آن سبز شد. این برند ژاپنی محصول بالارده خود را با امکانات بیشتر و قیمتی کمتر از 300E معرفی کرد و در مدت زمان کوتاه بخش مهمی از فروش مرسدس در آمریکا را به خود اختصاص داد. مرسدس باید به فکر راهحل مناسب میبود: استفاده از پیشرانه V8 مناسب به نطر میرسید اما خودروهایش برای موتورهای کوچک و ایمنی بالا طراحی شده بودند و ریل شاسی جلو آن جایی برای این نوع موتور نداشت. پس مرسدس به همشهری خود، پورشه، کمک گرفت.
مهندسان پورشه که خود درگیر مشکل کمبود کار و سرمایه بودند، قاب شاسی را بزرگتر کردند، صندلیهای جلو را از هم دور کردند، موتور را برای تحمل قدرت بیشتر بهینه کردند. در همین حین، موتور V8 تازه مرسدس با نام M119 بهتازگی معرفی شده بود موفق شد پیروزی مسابقه 24 ساعتی لمان را کسب کند. مرسدس با نسخه 925 اسب بخاری همان موتور موفق شد جایگاه نخست، دوم و پنجم را در مسابقه یادشده به دست بیاورد. این موتور 5 لیتری که در دو اندازه تولید میشد، به لطف استفاده از میله شاتون کوتاهتر به اندازه یک واحد 4.2 لیتری درآمد.
تولد بینقصترین سدان جهان
بنابراین پورشه روی دو مدل متمرکز شد: نخست 400E که به رقابت مستقیم با لکسوس LS400 پرداخت. مدل دوم 500E هم سعی میکرد رقیب دیرینه خود، بیامو M5 را سرجایش بنشاند. موتور 5 لیتری V8 32 سوپاپ آلومینیومی این خودرو بهلطف بهرهمندی از فناوری VVT میتوانست 322 اسب بخار قدرت و 480 نویتن متر گشتاور تولید کند که در زمان خود تحسین برانگیز بود. با این همه، مرسدس در یک اشتباه اساسی و برای کنترل قدرت این خودرو، از ترمز، فنربندی و چرخ مدل SL استفاده کرد که باعث ایجاد طاق چرخهای برآمده آن شد. 500E آنقدر چاق شده بود که در خط تولید خودش جا نمیشد. پس مرسدس با استخدام پورشه، وظیفه تولید آن را به همسایه خود محول کرد.
بدنه 400E و 500E یکسان بودند اما اولی را مرسدس و دومی را پورشه مونتاژ میکرد. رفتوآمد قطعات تولید این دو خودرو میان پورشه و مرسدسبنز آنقدر زیاد بود که قیمت نهایی 500E را در سال 1992 به 89 هزار دلار رساند که از رقیب باواریایی خود 35 درصد گرانتر بود. به زبان امروزی، 500E با قیمت یک بنتلی به فروش میرسید.
و جهانی که دست به دست هم داد
هرچند بسیاری بر این باورند که 500E محصولی از پورشه بود اما حقیقت ندارد. پورشه اجزای یک محصول مرسدس را برای مدلی دیگر بهینه کرد و در این میان حتی از یک قطعه تولید خودش استفاده نکرد. مسئله این بود که مرسدس در انجام کارش آنقدر خبره بود که تمام مجلات روز دنیا به 500E لقب بهترین خودروی جهان را داده بودند. دقت فرمان آن با خودروهای اسپرتی چون پورشه و فراری برابری میکرد، پیشرانه V8 گشتاور زیادی را در دسترس راننده قرار میداد، صدای بینظیری داشت، شاسی مستحکم بود و کابین زیبایی هم داشت.
500E به حداکثر سرعت محدودشده 250 کیلومتربرساعت میرسید و برخلاف سایر خودروهای روز، سرعت و شتاب بهتر را فدای مصرف سوخت بهتر نکرده بود و میتوانست درعرض 5 ثانیه به 100 کیلومتربرساعت برسد. دستیابی به 160 کیلومتربرساعت تنها 14.1 ثانیه زمان میبرد و بیامو M5 E34 را تنها میگذاشت. برخلاف انتظار، دلیل موفقیت 500E تنها مهندسی پورشه نبود؛ چراکه 400E هم از همان مهندسی بهرهمند شده بود اما برای کسی اهمیت نداشت. 500E به سه دلیل درخشید:
- بدنهای کوچک در ابعاد یک هوندا سیویک امروزی داشت
- نسخه 6.3 و 6.9 آن ترکیبی از سدان لوکس و جتپک شخصی بود
- عملا همان W124 بود که قبلا شهرت بینظیری داشت
به این ترتیب، سطح عالی طراحی و ساخت 500E حاصل طراحی ایتالیایی، قانونگذاری آمریکایی، مهندسی آلمانی پورشه و رقابت ژاپنی لکسوس به شمار میرود. همین بود که نیمی جهان برای ساختن بینظیرترین و بینقصترین سدان تاریخ صنعت خودروسازی دست به دست هم دادند. خودرویی با تناسب عالی، امکانات عالی، طراحی عالی و مهندسی عالی.