مسیر نادرست مرسدس؛ فناوریهای انقلابی در کالبدی تکراری و خستهکننده
مرسدس بنز در یک دوراهی عجیب گرفتار شده است. خودروهای این برند از نظر فنی انقلابی و پیشرو هستند اما زبان طراحی آن در گذشته جامانده و این نوآوریها را در پوستهای تکراری و قابلپیشبینی پنهان میکند. درحالیکه رقبای دیرینه یعنی بامو و آئودی با جسارت تمام پوستاندازی میکنند، به نظر میرسد ستاره سهپر اشتوتگارت درخشش خود را مدیون فناوریهای پنهان زیر بدنه است، نه آنچه چشمها میبینند. داستان جدیدترین شاسیبلند برقی مرسدس یعنی GLC EQ مثال روشنی از این ماجراست. این خودرو از نظر فنی و مهندسی به همان اندازهٔ بامو iX3 نوآورانه و رادیکال است اما ظاهرش تقریباً هیچ تفاوتی با سایر محصولات مرسدس در یک دهه گذشته ندارد.
این رویکرد محافظهکارانه باعث میشود تمام آن فناوریهای شگفتانگیز، زیر سایهٔ یک چهرهٔ آشنا و خستهکننده قرار بگیرد و توجهی را به خود جلب نکند. این سکون در طراحی، میراث گوردون واگنر است که از سال ۲۰۰۸ سکان هدایت تیم طراحی مرسدس را در دست دارد. سبکی که او پایهگذاری کرد، در یک نسل قبل، تازه و مدرن به نظر میرسید اما امروز دیگر رنگ باخته و نیازمند یک تحول اساسی است.
در سوی دیگر میدان، آئودی قرار دارد که تا همین اواخر در وضعیتی مشابه مرسدس به سر میبرد اما استخدام ماسیمو فراشلا از جگوار لندروور، خونی تازه در رگهای این شرکت جاری کرد. رونمایی از کانسپت C در نمایشگاه مونیخ، چشمانداز جدید و جسورانهٔ آئودی را به نمایش گذاشت؛ طرحی که شاید همه آن را نپسندند اما بدون شک یک گام رو به جلو و متفاوت است.
بامو نیز هرگز از تحولات بزرگ در طراحی هراسی نداشته است. این شرکت همواره جسورترین عضو مثلث لوکس آلمان بوده و گرچه برخی از طراحیهای اخیرش منتقدان زیادی داشته اما با مدل iX3 نشان داد که چگونه یک ظاهر شوکهکننده و بحثبرانگیز میتواند به چیزی مدرن و قابلقبول تبدیل شود. استراتژی باواریاییها هرچند پرریسک است اما درنهایت جواب داده است. اکنون پرسش اصلی این است: آیا مرسدس بنز آماده است تا ریسک کند و جهش طراحی را که شایستهٔ فناوریهای پیشرفتهاش است، انجام دهد یا همچنان ترجیح میدهد در پناهگاه امن طراحیهای تکراری خود باقی بماند؟ زمان پاسخ این پرسش را مشخص خواهد کرد.
منبع: Autocar