راز خاموشی دوربینهای تهران: هرجومرج ترافیکی و جهش ۵۰ درصدی تصادفات

خیابانهای تهران به یک هرجومرج تمامعیار تبدیل شدهاند و دلیل اصلی آن، یک آمار تکاندهنده است: از هر ۱۰۰ دوربین کنترل ترافیک در پایتخت، فقط ۳ عدد فعال هستند. این یعنی حدود ۱۴۵۰ دوربین، به بهانهی «نبود تجهیزات بهروزرسانی»، خاموش شده و توانایی ثبت تخلفات را از دست دادهاند.
این کوری گسترده، چراغ سبزی برای قانونگریزی شده و نتیجهی آن فاجعهبار است. سردار سیدتیمور حسینی، رئیس پلیس راهور، تایید میکند که از حدود ۱۵۰۰ دوربین ثبت تخلف، تنها ۵۰ دوربین فعال است. این ناکارآمدی مستقیم به جهش ۵۰ درصدی تصادفات فوتی موتورسواران در هشت ماه گذشته منجر شده و خیابانها را به میدانی برای عبور امن متخلفان تبدیل کرده است.
راز یک قرارداد هوشمند: وقتی شهرداری دوربین نمیخرید
اما تلخترین بخش ماجرا اینجاست که تهران یک تجربهی درخشان و موفق در کنترل هوشمند ترافیک را در دهه ۸۰ در کارنامه خود دارد؛ تجربهای که امروز به کلی فراموش شده است. مهرداد تقیزاده، معاون اسبق حملونقل وزارت راه و شهرسازی، راز این موفقیت را در یک تغییر نگرش ساده اما انقلابی میداند.
او توضیح میدهد که در آن دوران، شهرداری به جای برگزاری مناقصههای سنتی برای خرید و نصب دوربین، منطق قرارداد را به کلی تغییر داد. در مدل قدیمی، پیمانکار تجهیزات را نصب میکرد و درآمدش از محل تعمیرات تأمین میشد. این مدل یک «تعارض منافع» ذاتی داشت: خرابی بیشتر به معنای درآمد بیشتر برای پیمانکار بود و انگیزهای برای سالم ماندن طولانیمدت تجهیزات وجود نداشت.
راهکار طلایی که در همان جلسات متولد شد، انتخاب «سرمایهگذار» به جای «پیمانکار» بود. در این مدل جدید که با عنوان قرارداد مبتنی بر عملکرد (PBC) شناخته میشود، سرمایهگذار مسئولیت خرید، نصب، نگهداری و تعمیرات دوربینها را بر عهده میگرفت.
شهرداری هزینهای بابت خرید تجهیزات پرداخت نمیکرد، بلکه به ازای هر عکس معتبر که توسط دوربین ثبت میشد، مبلغی به سرمایهگذار میپرداخت. منطق این مدل، تضمین کیفیت عملکرد بود.
این تغییر ساده، همه چیز را عوض کرد. اگر دوربینی خراب، تقلبی یا بیکیفیت بود، اولین کسی که ضرر میکرد خودِ سرمایهگذار بود، چون تا زمانی که تصویری ثبت نمیشد، درآمدی هم در کار نبود. همین انگیزه کافی بود تا بهترین تجهیزات نصب شود و خرابیها در کوتاهترین زمان ممکن برطرف شوند.
از دوربین تا آسفالت: درمانی که فراموش شد
این مدل موفق به سرعت به سایر حوزهها مانند دوربینهای کنترل سرعت، پارکمترها و حتی سیستم بلیت مترو گسترش یافت و ارزیابیها نشان داد که درصد خرابی تجهیزات عملاً به نزدیک صفر رسیده بود. شهرداری «دوربین» نمیخرید، بلکه «خدمتِ ثبت تصویر» را میخرید و فقط برای نتیجهی واقعی پول پرداخت میکرد.
به گفته تقیزاده، این مدل فقط محدود به دوربین نیست و میتواند مشکلاتی مانند کیفیت پایین آسفالت خیابانها را نیز حل کند. وقتی یک پیمانکار مسئولیت ساخت و نگهداری بلندمدت یک مسیر را بر عهده بگیرد و درآمدش به سالم ماندن آن وابسته باشد، دیگر خبری از چالهها و خرابیهای مکرر نخواهد بود.
امروز، خاموشی گستردهی دوربینها و آشفتگی ترافیک پایتخت، نتیجهی مستقیم کنار گذاشتن مدلی است که کارآمدی خود را به اثبات رسانده بود. تا زمانی که پروژهها به سمت قراردادهای مبتنی بر عملکرد حرکت نکنند، دستیابی به کیفیت پایدار و سلامت تجهیزات شهری، یک رویای دستنیافتنی باقی خواهد ماند.
به نظر شما، چرا این راهکار موفق و امتحانشده کنار گذاشته شد؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.