سرعت نهایی یا شتاب: کدام در مسابقات فرمول یک اهمیت بیشتری دارد؟
خودروهای مدرن مسابقات فرمول یک، انسان و ماشین را به حد نهایی توان خود میرسانند و با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته و قدرت خالص، برتری رقابتی را به ارمغان میآورند. این ورزش همچنین هرگز به اندازه امروز محبوبیت نداشته است. رانندگان حرفهای بهعنوان چهرههای سرشناس شناخته میشوند و هر قهرمانی نام آنها را در ذهن عمومی جاودانه میکند. با این حال، پشت هر راننده تیمی عظیم وجود دارد که شاید نامشان به اندازه رانندگان شناختهشده نباشد، اما بهطور مداوم برای اطمینان از توانایی خودروها در حرکت سریع در پیست تلاش میکنند. مهندسان و شرکتهای خودروسازی زمان، میلیونها دلار و اعتبار خود را صرف طراحی سریعترین و چابکترین خودروها بر روی کره زمین میکنند تا به افتخار دست یابند. این ورزش فرمول یک دارای جنبههای آموزشی بسیاری است، اما بسیاری از علاقهمندان اغلب از خود میپرسند که چه میزان استراتژی در قابلیتهای موتور، بهویژه در زمینه سرعت نهایی در برابر شتاب، به کار گرفته میشود.
فرض کنید خودرویی با سرعت نفسگیر 320 کیلومتر بر ساعت در یک مسیر مستقیم حرکت کند، در مقایسه با پیچیدن در یک نقطه تنگ با فشار شدید بر پدال گاز برای خروج از پیچها. هیچکدام از این دو، یعنی بالاترین سرعت نهایی یا بهترین شتاب بهتنهایی، مسابقات را به پیروزی نمیرساند؛ بلکه ترکیبی از هر دو بهعنوان نقطه بهینه برای یک خودروی فرمول یک با عملکرد همهجانبه عمل میکند. راننده باید این توانایی را به کار گیرد و بداند چگونه و چه زمانی محدودیتها را به چالش بکشد تا به جایگاه برتر دست یابد. در اینجا به بررسی این موضوع میپردازیم که کدام جنبه از قابلیتهای خودروی مسابقهای در ایجاد برتری و نهایتاً پیروزی اهمیت بیشتری دارد: سرعت نهایی یا شتاب.
- نیاز به سرعت و شتاب
توسعه مسابقات فرمول یک هرگز به ثبات نمیرسد؛ سرعتهای نهایی در اواخر دهه 1950 به 290 کیلومتر بر ساعت رسید که در آن زمان دستاوردی شگفتانگیز بود. سالها بعد، اولین خودروی مسابقهای که سد 320 کیلومتر بر ساعت را شکست، لوتوس 49 در سال 1968 بود. با گذشت 50 سال، طرفداران فرمول یک دیگر به این سرعتها واکنش زیادی نشان نمیدهند و آنها را عادی میدانند. خوان پابلو مونتویا با ثبت رکورد گینس برای بالاترین سرعت در یک گرند پری، با سرعت حیرتانگیز 372.5 کیلومتر بر ساعت در سال 2005، این حد را جابهجا کرد. از نظر شتاب، یک خودروی فرمول یک میتواند در زمان شگفتانگیز 1.6 ثانیه به سرعت 96 کیلومتر بر ساعت برسد، درحالیکه میانگینهای 2.1 تا 2.7 ثانیه بهعنوان نرمال تلقی میشود.
اما کدام جنبه در پیگیری پیروزی در مسابقات مهمتر است، شتاب یا سرعت نهایی؟ پاسخ هیچکدام نیست. با این حال، این موضوع با متغیرهای متعددی پیچیده میشود که شتاب ممکن است بهعنوان مزیت بیشتری نسبت به سرعت نهایی مطرح شود. یک راننده فرمول یک معمولاً هنگام شتابگیری نیروی G معادل دو برابر وزن بدن خود را تجربه میکند، به این معنا که نیرویی که او را به صندلی فشار میدهد، دو برابر وزن بدنش است. توانایی شتابگیری شدید به خودروها اجازه میدهد تا موقعیت خود در پیست را به دست آورند یا حفظ کنند و حداکثر فشار پدال گاز را قبل از کاهش چسبندگی چرخها اعمال کنند. شاید مهمترین بخش شتاب، خروج از پیچها باشد، جایی که حتی حفظ یک یا دو کیلومتر بر ساعت سرعت اضافی میتواند مزیتهایی فراهم کند.
- رابطه متقابل: بهینهسازی لپ تایم
با موتورهایی که بیش از 1000 اسب بخار قدرت تولید میکنند و در کنار آیرودینامیک پیشرفته با مقاومت کم، خودروهای مدرن فرمول یک در چشم به هم زدنی در پیستها حرکت میکنند. توانایی رسیدن به سرعتهای فوقالعاده بالا و خروج سریعتر از پیچهای تنگ نسبت به رقبا، به دستیابی به تسلط بر پیست منجر میشود. سؤال سرعت نهایی در برابر شتاب در فرمول یک، بازی با مجموع صفر نیست، بلکه پویایی بههمپیوستهای است که هنگامی که هر دو به حداکثر برسند، سریعترین زمان کلی دور را به ارمغان میآورد. اینجاست که یک استراتژی مشخص وارد عمل میشود و به راننده اجازه میدهد تا از تمامی تلاشهای مهندسان و تیمها برای کسب جایگاه برتر استفاده کند.
بنابراین، بین این دو جنبه از قابلیتهای عملکردی خودرو همزیستی وجود دارد: سرعت بالا در بخشهای صاف، رانندگان را سریعتر به پیچها میرساند و توانایی تبدیل قدرت موتور به حرکت رو به جلو از سرعتهای پایین، آنها را در صدر نگه میدارد. آنچه مسلم است، یک راننده هوشمند از قابلیتهای خودرو برای به حداکثر رساندن سرعتها در مسیرهای صاف یا هنگام عبور از پیچها استفاده میکند. این موضوع همیشه به نیروی خالص مربوط نمیشود چراکه مسابقات فرمول یک درباره ظرافت و دانستن زمان فشار آوردن و زمان عقبنشینی است. بههرحال این ورزش با محبوبیت بیچونوچرا و عملکردهای حیرتانگیز خود، همچنان هیجان و اشتیاق را برمیانگیزد.