رسانه، خودرو و رویشهای "خود رو"
محمدحسین شاوردی: دوستی که تاکنون به علت فقر و شغلی کمدرآمد، امکان رانندگی با خودروهای بهروزتر تولید داخل همچون ویتارا یا ساندرو را نیافته بود، پس از سوارشدن بر این دو خودرو به نکتهای اشاره کرد که برایم بسیار جالب بود. اینکه در قیاس با پراید و پژو 405، اگر خودرویی ارزانقیمت و درجه چند از کمپانی سوزوکی یا رنو این اندازه راحت و خوشفرم است، خودروهایی روز این برندها حتماً رؤیایی و دلبخواه هستند و ما در ایران بهراحتی هرچه تمامتر از حق مسلم خرید محصولات ایمن و بهروز محروم ماندهایم.
فارغ از اینکه چه اندازه این تحلیل درست یا غلط باشد، باید به نحوه مواجهه ایرانیان با صنعت و توسعه آنچنان که در غرب ظهور و بروز یافته تأمل و توجه کرد. دوگانه تولیدکننده و مصرفکننده در ایران و ارتباط این دو که بر سر کالا و خدمات می-باشد دایره وسیعی از سؤالات را در اذهان پرسشگر پدید میآورد. بااینهمه تعجبآور است که چگونه در عصر اتاق شیشهای و جامعه شبکهای، دانش خرید و استفاده از خودرو در ایران تا این اندازه پایین و سطحی است.
اگر آزمایشهای مختلف مجلات خودرویی در اروپا و آمریکای شمالی را دیده باشید قطعاً به درک متفاوت آنها از مقوله خرید خودرو و نگاهشان به نحوه استفاده از خودرو با توجه به کلاس و ردههای مختلف، پی میبرید. مجلات معتبر با دستهبندی و آزمایشهای متعدد از یک سو توجه جامعه به میزان مصرف سوخت در یک سال، استهلاک خودرو، ارزش برند، سواری و کیفیت، قدرت و هندلینگ و البته نحوه رانندگی ایمن را جلب میکنند و از دیگر سو زمینهای مناسب از تحقیق و سنجش از محصولات خودروسازان را جهت رفع مشکلات و مسائل هر مدل به وجود میآوردند اما در ایران این اتفاق نمیافتد و سیکلی معیوب شکل میگیرد که از هر دو سو فعالکننده شرایط نامناسب کنونی است و عامل تقویت یکدیگرند و زاینده فرهنگی هستند که جز کژکاری نصیب دیگری به جامعه نخواهد داد.
مصداق بارز این مدعا از یک سو آمار وحشتناک کشتار 16,000 نفر در سال در جادههای ایران گویای فرهنگ غلط استفاده از اتومبیل است و از دیگر سو عرضه یک مدل خودروی بیکیفیت، زشت و ناایمن در طول یک بازه زمانی 40 ساله چون پیکان (یا در نمونهای دیگر همچون پراید که در 25 سال اخیر مونتاژ و پرفروش بوده است) و استقبال گسترده مردم از آن است. این دو مورد و چارچوب کلی فرهنگ خودرویی در ایران نشان از عمق اندک اطلاعات و درک غیرقابل قبول جامعه ایران از خودرو و تولیدات و دستاوردهای بهروز این حوزه دارد. به تعدد از مردم اطرافم در خصوص اطلاع از ابداع سیستمهای پیش و پا افتادهای همچون پیشرانههای هیبریدی، حرکت/توقف (start-stop) یا سیستم بدیهی روشن شدن خودکار چراغها در شب پرسیدهام و آنها با تعجب از این سیستمها، آرزو کردهاند کاش در ایران چنین محصولاتی تولید میشد و سوار بر خودروهایی با ویژگیهای مذکور بودند!! جدای از این باید به فقر دانش تیونینگ و تقویت خودرو در کشور اشاره کرد که از جمله صنایع همراه با صنعت خودروسازی است و سالانه میتواند حجم عظیمی از اشتغال و ثروت را به کشور ارزانی دارد؛ اما چنان که رفت، دانش اندک و عدم احاطه بر این گستره اقتصادی باعث شده تا مردم ایران از دستیابی به فرصتهای اشتغال و اقتصادی پویاتر بازبمانند. در این راستا و جدای از تئوریهای اقتصادی که به گسترش رقابت در بازار خودرو و همکاریهای جهانی تأکید دارد ذکر یک نکته ضروری است و آن عدم توجه روزنامهنگاران اقتصادی کشور به مسئله روزنامهنگاری خودرو است.
خودرو به واسطه ذات پرکاربردش، سویههای مختلفی برای توجه و تأمل دارد و امروزه روز، طراحی و تولید، ساخت، فروش، ارتقا، استفاده، نگهداری و تعمیر آن یک دامنه گسترده از مشاغل را به وجود آورده و در کلیت امر فرهنگی ساخته که نقطه کانونی آن یعنی خبررسانی و روزنامهنگاری "خودرو" در اقصی نقاط جهان به شدت موردتوجه است. مثال عینی این قضیه همین چند وقت پیش بر سر برنامه تخته گاز تلویزیون بیبیسی رخ داد و موجی از اخبار و اطلاعات را در جهان در خصوص جدایی 3 مجری مشهور برنامه در پی داشت. اهمیت این برنامه و تعدد مخاطبان آن به حدی است که کمتر برنامه دیگری را یارای رقابت با آن است و این مهم جز به مدد علاقه و شوق مردم به شناخت و دقت و ذکاوت روزنامهنگاری همچون جرمی کلارکسون و دوستانش به دست نیامده است.
سرعت، زیبایی و هنرمندی، دستاوردهای مهندسی و چرخه اقتصادی گسترده در کنار رسانه همه در کارند تا خودرو را برای جهانیان به کالایی جذاب بدل کنند. روزنامهنگاری خودرو نیز یکی از اقسام پرطرفدار و جذاب روزنامهنگاری است که از اختلاط دو یا چند حوزه مختلف مطبوعاتی مانند سرگرمی، فنّاوری، ورزش، اقتصادی و فرهنگی شکل میگیرد و به جرئت میتوان گفت تمام اقشار جامعه از کودکان و نوجوانان مشتاق به این وسیله نقلیه تا زنان و مردان و پیران سالخورده را در برمیگیرد. این دربرگیری که یکی از مهمترین ویژگیهای لازم برای کار در حوزه رسانه است، خود بهعنوان یکی از 9 اصل خبری به ما در خصوص اهمیت کار یادآوری میکند.
در ایران نیز علیرغم تلاش حدوداً 40 ساله اهالی رسانه در نشریات و مجلات خودرویی کاغذی و برخط، جامعه هنوز هم از فقر شدید اطلاعات، آمار و ارقام حوزه خودرو در رنج است و غول مهیب انحصارگرایی در صنعت خودرو به مدد همین فقر شدید بر شانههای ما برنشسته است و متأسفانه ماندگاری آن به مسئلهای ملی تبدیل شده که هم به لحاظ روحی آزاردهنده است و هم خسارتهای جبرانناپذیر اقتصادی را سبب شده است.
این کژکاری سیستماتیک در صنعت خودرو اما بنا به دو دلیل عمده شکل گرفته است: نخست ضعف علمی جامعه از مزایای رقابت اقتصادی در صنایع و عدم آگاهی عمومی از وضعیت صنعت خودروسازی روز دنیا. این دو مورد علتالعلل ضعفهای بنیادین ما ایرانیان در عدم بهرهبرداری از مزایای صنعت خودروسازی روز دنیا است و در این بین نقش روزنامهنگاران حوزه خودرو در بازنمایی ارزشهای مهم این حوزه بسیار تأثیرگذار است. روزنامهنگاران خودرویی هرگز نمیتوانند تغییردهندگان شرایط انحصاری صنعت خودروسازی ایران باشند اما نقشی حیاتی در تنویر افکار عمومی و انتقال بیواسطه، سریع و صحیح اطلاعات و اخبار خودرویی به جامعه ایران دارند و همین تأکید بر تغییر اذهان میتواند در کوتاه مدت به بهبود فرهنگ مصرف و در درازمدت به تغییر قوانین بازار و صنعت خودرو بیانجامد.
در این راستا به نظر میرسد استراتژی ما باید معطوف به سه مورد کلی باشد تا بتواند در عین تأثیرگذاری، افکار عمومی را با خود برای نیل به اهداف عالیه هر سیستم روبه رشد همراه سازد که نخستین آنها شناساندن خودرو بهعنوان یک ماهیت چندبعدی به جامعه با نگاه به تحقیقات و تجربیات جهانی، دوم سمتدهی به جامعه جهت خرید آگاهانه و استفاده صحیح از خودرو بهعنوانی یک ابزار، و سوم شناساندن سویههای ناشناخته و کاربردی این حوزه اعم از تکنولوژیها، ارقام، آمار، ابداعات و اختراعات به اقشار مختلف است تا آحاد جامعه با عمق اجحافی که از ناحیه انحصار به آنها تحمیل میشود آشنا و برای تغییر آن مطالبهگری را آغاز نمایند.
فکرش را بکنید اگر بجای انبوه 405 و پراید، محصولات همردیف و متفاوت جهانی در بازار ایران تولید و به فروش میرسید چه اندازه محیط ما متنوعتر و بهتر بود. فکرش را بکنید اگر تاکسی پیرمرد خستهای که یک پیکان نارنجی مدل 70 است و در حال مسافرکشی در معابر مملو از خودروی پایتخت و در هر صد کیلومتر بیش از بیست لیتر بنزین مصرف میکند، را با یک دستگاه کرولا هیبرید معاوضه میکردند یا لااقل سیستمی بهروزتر را روی محصولات وطنی مونتاژ میکردند و هم درآمد بیشتر، هم مصرف سوخت، هم آسایش سرنشینان را عایدی خانوادهها، یک شهر و یک جامعه میکردند چه اندازه زندگی در ایران سادهتر بود. چقدر بنزین کمتری مصرف میشد، چه اندازه از راه کاهش واردات بنزین صرفهجویی میشد و چقدر میشد با این منابع دلاری صرفهجویی شده تکنولوژی وارد کرد و اشتغالزایی نمود و اقتصاد ایجاد کرد، یا آموزش داد و به جامعه جهت داد و به سمت توسعه گام برداشت. با این رویه چقدر ذهن مردم ایران میتوانست آسودهتر باشد و چه اندازه میشد در نحوه رانندگی نظم برقرار نمود. چقدر انحصار و ناآگاهی مخرب است و چقدر ما روزنامه-نگاران به آن بیتوجهیم.
نیک میدانم اینها که گفتم فعلاً سراباند، فعلاً درب بر همان پاشنه میچرخد که بانیان انحصار و ناآگاهی میخواهند. حالا که بیشتر فکر میکنم میبینم دوستم حق دارد درباره ویتارا و ساندرو و مقایسهشان با پراید طوری فکر کند که گویی زمان نگذشته است و ما همچنان در دهه 70 سیر میکنیم. 30 سال از تولید پراید و پژو 405 گذشته است و در این مدت چند انقلاب مختلف در صنعت خودروسازی به وقوع پیوسته است اما ما به ذهن جامعه چه تزریق کردهایم؟ چه میزان از انبوه ابداعات را برای مردمی که در این جامعه با ما هم مسیر هستند روایت کردهایم.
در این عصر مجازی، روزنامهنگار باید زمان فشرده را از هم بگسلد و از نو آن را بازسازی کند و از آنچه رخ میدهد تصویری واضح و شفاف به مردم بدهد. ما اما دراینباره غفلت ورزیدهایم؛ و ناخواسته عاملان انحصار بودهایم و سربازان جهل، ورق را برگردانیم و دانه آگاهی بپراکنیم تا رویش خود-روی جوانههای دانایی دمار از روزگار انحصار درآورد.