بیشک، شیوه رانندگی برخی از ما ایرانیان، سبکی ناهنجار و به دور از مایههای فرهنگ و مدنیت است. رانندگی آشفته و پریشان ما، سببساز کشتارها، مصیبها و جراحات بسیاری در شهرها و روستاهایمان گشته است. چه بسیار خانوادههایی که در این بین عزادار شدند و چه بسیار عزیزانی که از دست رفتهاند. در چرایی این امر تنها نمیتوان یک عامل را مقصر شناخت بلکه این وضعیت از ریشههای فرهنگی، اقتصادی، فنی و روانشناختی متعددی نشأت میگیرد که بررسی یکایک آنها میتواند نوری هرچند اندک را بر این تاریکخانه بتاباند. در این بخش، به چندین عامل که بیش از همه بر این امر تأثیرگذارند میپردازیم.
لازم به گفتن نیست که نحوه رانندگی افراد در یک جامعه تا حد زیادی بازتابدهنده سطح مدنیت و پیشرفت در آن کشور بوده و نیز گواه روشنی است بر نظم و سامان درست در آن دیار؛ به همین سبب است که در ممالک پیشرفته اروپایی و آمریکایی و... عبور و مرور سامانیافتهتری را نسبت به کشورهای کمتر توسعهیافته آسیایی و آفریقایی شاهدیم. رعایت مواردی همچون بستن کمربند ایمنی پیش از حرکت، حرکت بین خطوط در جادهها، قائل شدن حق تقدم برای عابر پیاده، ایستادن پشت چراغ قرمز و نریختن آشغال از پنجره خودرو و...از طرف آحاد رانندگان یک جامعه، بازتابی از فرهنگ بالنده آن سرزمین محسوب میشود.
یکی از مهمترین عواملی که به شیوه رانندگی ناهنجار در سطح جامعهمان دامن زده نظارت ناقص متولیان امر و ازجمله پلیس راهنمایی و رانندگی در این زمینه است. علیرغم زحمات و تلاشهای فراوان این نیرو در ساماندهی ترافیک و حملونقل، باز هم شاهدیم که اقدامات مقطعی آن - که در فصول مختلف سال انجام میشود – نتوانسته آنچنان که بایدوشاید، وضعیت عبور و مرور را، در سطح خیابانها و جادههایمان سامان بخشد و برعکس در برخی از موارد به آشفتگی ترافیکی بیشتری هم دامن زده است؛ زیرا آگاهی بر این امر که پلیس تنها در برخی از مقاطع و فصول اقدام به سختگیری نموده و در باقی زمانها التفات کمتری به این موضوع دارد، خیلی از رانندگان متخلف و قانونشکن را نسبت به ادامه رویه ناهنجارشان جسورتر نموده است. حضور سختگیرانه و مقتدرانه پلیس در تمامی زمانها و مکانها، عامل مهمی در هراس افکنی در دل آن دسته از رانندگانی است که تن به قوانین نمیدهند و خودسرانه حقوق دیگران را پایمال میکنند.
موضوع دیگری که در این میان باید بدان توجه شود عدم تناسب خودروهای موجود با فضاهای شهریمان است. در بسیاری از شهرهای ما اصول شهرسازی بهدرستی رعایت نشده و خیابانهای تنگ و معبرهای باریکی که در آنها وجود دارد خودش بهتنهایی، مخل رفتوآمد صحیح و روان خودروهاست. بسیاری از تقاطعها و نیز میدانهای موجود بهجای آنکه سهل کننده ترافیک باشند به نقاط حادثه خیر و یا حتی قتلگاهها جدیدی مبدل شدند، درحالیکه در حالت طبیعی باید وضع به غیر از این باشد. این امر نیز بیش از همه، ناشی از عدم توجه صحیح به اصول شهرسازی و کمالتفاتی به دستاوردهای نوین بشری درزمینهٔ حملونقل و نیز مدیریت غیرعلمی و گاهی اوقات منفعت طلبانه مدیران شهری ماست. نکته مهم دیگری هم که در این میان شایان توجه است، تراکم و فشردگی بسیار بالای جمعیت در اکثر شهرهای ایران و علیالخصوص پایتخت است که این وضع نیز بهنوبه خود تا حد زیادی، به ترافیک موجود در این نواحی دامن زده است، برای آنکه این مطلب بیشتر شکافته شود، پیش از هر چیز، بهتر است نگاهی به جدول ذیل بیندازیم.
نام شهر | نام کشور | جمعیت (میلیون نفر) | مساحت (کیلومترمربع) | تراکم جمعیت |
نیویورک | آمریکا | 17/8 | 8/682 | 2/050 |
تهران | ایران | 7/2 | 686 | 10/550 |
پاریس | فرانسه | 9/6 | 2/723 | 3/550 |
بمبئی | هند | 19/4 | 484 | 29/650 |
استانبول | ترکیه | 9 | 1/166 | 7/700 |
توکیو | ژاپن | 33/2 | 6/992 | 4/750 |
شاخص مساحت و تراکم در شهرهای بزرگ دنیا
با مروری کوتاه به جدول فوق ملاحظه میکنید که تراکم جمعیت در تهران تا چه اندازه بالاست. نکته جالب هم در این بین، تعداد افراد ساکن در هر کیلومترمربع از خاک تهران است که تقریباً 5 برابر بیشتر از شهرهای پرجمعیتی همچون نیویورک و نیز 3 برابر بالاتر از پاریس است و حتی در این فقره 2 برابر بیشتر از شهر پرازدحامی همچون توکیو پایتخت ژاپن است! البته این آمار مربوط به چند سال قبل میباشد و بیشک جمعیت تهران با احتساب جمعیت شهرکهای اطراف آن و نیز شهروندانی که به دلایل اداری، اقتصادی و... به آن آمدوشد دارند خیلی بیش از اینهاست و این نمایانگر محیط شهری فوقالعاده شلوغ و پرتراکمی است که در آن مصائب و معضلاتی همچون جای پارک خودروها و یا ترافیک فرساینده محلی از اعراب ندارد. ناگفته پیداست که عدم وجود پارکینگ در یک شهر بزرگ تا حد فراوانی به آشفتگی ترافیکی موجود در آن دامن میزند و وضع را از آنچه هست بهمراتب بدتر میکند. راهکار این مسئله تنها گسترش مساحت شهرهای بزرگ و یا حدود آن و نیز تمرکززدایی واقعی و همگنی نسبتاً متعادل اقتصادی در سرتاسر کشور است، وقتی بخش اعظم امکانات یک کشور در یک شهر تجمع یابد کمتر میتوان انتظار محیطی آرام و نیز ترافیکی روان را در آن محل داشت. البته ساخت پارکینگهای طبقاتی هم راهکار دیگری برای حل نسبی این موضوع است که آنهم در حال حاضر، به دلیل گرانی فوقالعاده قیمت زمین در تهران و کلانشهرها چندان رهگشا نیست، مگر آنکه دولت بهتنهایی در این عرصه وارد عمل شده و از زمینهای تحت مالکیت خود بخشی را به این امر اختصاص دهد وگرنه در این باب نمیتوان انتظار چندانی از بخش خصوصی داشت.
موضوع دیگری هم که در این میان نباید فراموش شود، وضعیت روحی و روانی خود رانندگان است، بسیاری از اشخاص از سلامت روانی کافی و مناسب برای هدایت یک وسیله نقلیه برخوردار نیستند و چه بسی ممکن است که رانندگی با یک خودرو، عامل بالقوه بیماری را در آنها بالفعل نماید. خیلی از ما هر روزه و بهطور مداوم شاهد حرکات جنونآمیزی از قبیل لایی کشیدنهای مخاطرهآمیز، رانندگی با سرعت در داخل کوچهها و نقاط حادثهخیز و همچنین فحاشیهای افسارگسیخته و لجبازیهای کودکانه برخی از رانندگان ولو مسن و میانسال هستیم که مشابه برخی از این رفتارها را حتی در ممالک کمتر توسعهیافته هم کمتر میتوان یافت. اگر به واکاوی این مسئله بپردازیم، بخش اعظم این موارد ناشی از معضلات روانی و نیز کمبودها و نقایص حاد شخصیتی خود رانندگان میباشد. با کمال تأسف باید گفت که خودخواهیها و زورگوییها و صدالبته خودنماییهای برخی از افراد نیز عامل بسیاری از تصادفات روزمره در ایران است. راهکار مناسب در جهت حل نسبی این مسئله، انجام تستهای متعدد روانسنجی از متقاضیان دریافت گواهینامه است و چنانچه این عمل هرچند سال در میان صورت پذیرد، مؤثرتر خواهد بود.
عامل دیگر، توهم و غرور کاذبی است که برخی از رانندگان جوان و تازهکارمان به آن دچارند و آنهم اینکه، با اخذ گواهینامهای که هنوز جوهر مرکب آن خشک نشده، این خیال و پندار باطل به آنها دست میدهد که شوماخر دوم! شدهاند و دیگر حتی در سختترین و حادترین شرایط هم میتوانند از پس اسب سرکش! خودرو برآیند. درحالیکه هدایت یک خودرو و نیز کنترل آن هزاران فوتوفن ناگفته و نانوشته دارد که تنها در کوران عمر و با تجربههای بسیار به دست میآید و این تجربیات هم برای تمامی افراد نیز کاملاً همسان و مشابه یکدیگر نیست. ناگفته نماند که برخی از والدین هم به این تصور کاذب در فرزندان جوان خود دامن زده و با این عملشان ناخودآگاه عزیزان خود را در معرض حوادث ناگوار قرار میدهند. بارها خودم در جادههای خطرناک و کوهستانی شاهد این مسئله بودهام که برخی از والدین هدایت خودرو خود را به فرزندان تازهکار خود سپردهاند و آنهم در شلوغترین ساعات و در نقاط سخت حادثهخیز. راهحل این معضل نیز سختگیری هر چه تمامتر درزمینهٔ صدور گواهینامه رانندگی و نیز محرومیت چند ساله و یا حتی باطل نمودن گواهینامههای رانندگی اشخاص متخلف و قانونشکن میباشد.
عامل مهم دیگری هم که به ترافیک شهرهایمان دامن زده است عامل بیکاری است. فقدان شغل و تبعات اقتصادی ناشی از آن خیلی از افراد را مجبور نموده است که وارد حرفه رانندگی شوند و همین امر به تقاضای کاذب برای خرید خودرو دامن زده است، شاید اگر نرخ بیکاری کمتری داشتیم بازار خریدوفروش بسیاری از خودروها بهشدت افت میکرد و یا خط تولید بسیاری از آنها تعطیل میشد! تبعات ناشی از این امر موجب شده که در تمامی ساعات روز خیابانهایمان شلوغ و پر از خودرو باشد و اگر نیک بنگریم میبینیم که بیشتر این خودروها هم به مسافرکشی مشغول هستند. از آنجایی هم که مسافرکشها در سطح شهر پراکندهاند ساماندهیشان فوقالعاده سخت و مشکل است و توقف ناگهانی آنها برای کسب مسافر و... عامل بسیاری از تصادفات در خیابانها و معابر شهری است. راهحل این موضوع تنها توجه پیش از بیش به تولید صنعتی و بالا بردن رشد اقتصادی و نیز تمرکززدایی واقعی امکانات از پایتخت و کلانشهرها و همچنین توجه بیش از پیش به رشد اقتصادی شهرهای کوچک و نیز روستاهای دور از مرکز میباشد تا بدینوسیله حتیالمقدور از مهاجرت به کلانشهرها کاسته گردد. شاید ذکر این راهحلها در نظر برخی از خوانندگان عزیز تکراری و چه بسی خستهکننده و فرساینده به نظر آید، ممکن است که نظر شما درست باشد! ولی این را باور داشته باشید که راهحلهای علمی ممکن است تمامی معضلات بشر را حل نکند ولی از دردها و رنجهای او به جد میکاهد. مشکل مهمی که در جامعه ما وجود دارد کمالتفاتی تام به شیوههای علمی و برنامهریزی منبعث از آن و نیز تبعیت از مدیریت سنتی، فامیلی و... است، امری که در قرن بیست و یکم نمیتواند چندان گره ای از معضلاتمان بگشاید.
آنچه در سطور فوق به آن اشاره شد به بخشی از علل و زمینههای مربوط به معضلات حملونقل در ایران پرداخته شده است، در قسمتهای بعدی این مطلب سعی میکنیم که به این موضوع از زوایای دیگری بنگریم.
پایان بخش اول