داستان نجات از لبه پرتگاه؛ خودروهایی که ناجی شرکتهای سازنده خود شدند
دنیای خودروسازی، میدان نبردی بیرحم و پرهزینه است. معرفی یک مدل جدید میلیاردها دلار سرمایه میطلبد و یک شکست تجاری میتواند بهسادگی یک برند صدساله را به ورطهٔ نابودی بکشاند؛ اما در میان انبوه خودروهایی که میآیند و میروند، گاهی مدلهایی ظهور میکنند که چیزی فراتر از یک محصول صرف هستند؛ آنها به یک ناجی تبدیل میشوند. اینها خودروهایی هستند که در حساسترین لحظات، یک شرکت را از لبهٔ پرتگاه ورشکستگی عقب کشیدهاند و نهتنها چراغ کارخانهها را روشن نگه داشتهاند، بلکه مسیر تاریخ آن برند را برای همیشه تغییر دادهاند. این مدلها همیشه زیباترین، سریعترین یا پیشرفتهترینها نبودهاند. گاهی یک هاچبک ارزانقیمت، یک سدان منطقی یا حتی یک شاسیبلند که در ابتدا با خشم هواداران روبرو شد، به رگ حیاتی شرکت تبدیل شده است. در ادامه، داستان چند مورد از این قهرمانان چهارچرخ را مرور میکنیم؛ خودروهایی که بدون آنها، امروز نام بسیاری از برندهای محبوب را در خیابانها نمیشنیدیم.
فیات ۵۰۰
ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم، کشوری با اقتصاد متزلزل بود. در چنین شرایطی، فیات در سال ۱۹۵۷ با معرفی مدل ۵۰۰، مالکیت خودرو را از یک رؤیا به حقی قابلدسترس برای طبقهٔ کارگر تبدیل کرد. این خودروی کوچک، ارزان و دوستداشتنی، به معنای واقعی کلمه ایتالیا را به حرکت درآورد. فیات با فروش بیش از ۳٫۵ میلیون دستگاه تا سال ۱۹۷۵، نهتنها از بحران مالی جان سالم به دربرد، بلکه به قطب اصلی صنعت خودروی کشورش تبدیل شد. چند دهه بعد، در اوایل قرن بیست و یکم، فیات بار دیگر در آستانه فروپاشی قرار گرفت؛ اما ناجی دوباره از راه رسید. نسل جدید فیات ۵۰۰ که در سال ۲۰۰۷ عرضه شد، این بار به لطف نوستالژی و طراحی جذاب خود موفق شد. این موفقیت چشمگیر، خون تازهای به رگهای فیات تزریق کرد و حتی اهرم لازم برای ادغام با کرایسلر و تشکیل امپراتوری جدید را فراهم آورد. فیات ۵۰۰ ثابت کرد که گاهی کوچکترین خودروها، بزرگترین موفقیتها را به دنبال دارند.
پورشه کاین
در دهه ۹۰ میلادی، پورشه در وضعیت مالی وخیمی قرار داشت. مدل نمادین ۹۱۱ بهتنهایی برای بقای شرکت کافی نبود و مدیریت راهحل برونرفت از این شرایط را در ساخت یک شاسیبلند دید. معرفی پورشه کاین در سال ۲۰۰۲ فریاد اعتراض هواداران متعصب را بلند کرد که آن را خیانت به اصالت برند میدانستند؛ اما بازار نظر دیگری داشت. کاین بهسرعت به یک موفقیت تجاری عظیم بدل شد و سودآوری آن بهقدری بود که نهتنها پورشه را از ورشکستگی نجات داد، بلکه منابع مالی لازم برای توسعه و ساخت مدلهای اسپرت بهتری مانند ۹۱۱ GT3 RS را نیز فراهم کرد. امروز، شاسیبلندها بخش عمدهای از فروش پورشه را تشکیل میدهند و همه اینها مدیون آن خیانت اولیه به سنتهای شرکت است.
فولکسواگن بیتل
پس از جنگ جهانی دوم، پروژه خودروی مردمی آلمان یا همان فولکسواگن، میتوانست همراه با رژیم نازی که آن را پایهگذاری کرده بود، از بین برود؛ اما بیتل به نماد تولد دوبارهٔ اقتصادی آلمان تبدیل شد. این خودروی ارزان، جانسخت و قابلاعتماد، نهتنها آلمان و اروپا که نیمی از جهان را صاحب خودرو کرد. بیتل با فروش بیش از ۲۱ میلیون دستگاه، ستون فقرات مالی فولکسواگن برای دههها بود و شرکتی را ساخت که امروز میشناسیم.
فورد موستانگ
در اوایل دهه ۶۰، مشتریان فورد در حال پیر شدن بودند و این برند برای جذب جوانان به یک ایدهٔ تازه نیاز داشت. پاسخ در سال ۱۹۶۴ با نام موستانگ از راه رسید. یک کوپهٔ جذاب با کاپوت کشیده، قیمت مناسب و گزینههای شخصیسازی بیپایان. موستانگ یک پدیده بود؛ فورد تنها در روز اول ۲۲ هزار دستگاه از آن را فروخت. این خودرو نهتنها یک کلاس جدید به نام پونی کار را خلق کرد، بلکه تصویر فورد را برای همیشه دگرگون ساخت و به مرغ تخمطلای این شرکت تبدیل شد.
مزدا MX-5
در اواخر دهه ۸۰، مزدا با وجود مهندسی قابلقبول، یک محصول جهانی و تأثیرگذار در سبد خود نداشت و در بازار شلوغ ژاپن در حال گم شدن بود. در این زمان، ایدهای ساده اما درخشان متولد شد که ساخت یک رودستر کوچک، ارزان و دیفرانسیل عقب با الهام از خودروهای اسپرت کلاسیک بریتانیایی بود اما با یک تفاوت اساسی یعنی کیفیت و قابلیت اطمینان مناسب! در MX-5 خبری از مشکلات برقی، چکۀ آب از سقف و موتورهایی که هر وقت دلشان میخواست روشن میشدند نبود. مزدا میاتا فقط یک خودرو نبود و اثبات کرد که لذت رانندگی نباید به قیمت یک فراری تمام شود. این خودرو به یک پدیدهٔ جهانی تبدیل شد، مزدا را در سراسر دنیا بر سر زبانها انداخت و به امضای این برند تبدیل شد. میاتا به محبوبترین خودروی اسپرت تاریخ تبدیل شد و میراث درخشان آن حتی امروز هم به مزدا کمک میکند تا خود را بهعنوان سازندهٔ خودروهایی برای علاقهمندان به رانندگی معرفی کند.
بامو نئو کلاس
در اواخر دهه ۵۰، بامو در اوضاع مالی وخیم قرار داشت و در آستانهٔ فروش به رقیبش، دایملر بنز بود. این شرکت بین تولید میکروکارهای ارزان مثل ایزتا و سدانهای لوکس و گرانقیمت گیر کرده بود و محصولی برای میانهٔ بازار نداشت. ناجی بامو، خانوادهٔ نئو کلاس بود که با مدل ۱۵۰۰ در سال ۱۹۶۱ معرفی شد. این سدان اسپرت و مدرن که توسط ویلهلم هافمایستر طراحی شده بود، دقیقاً همان چیزی بود که بازار میخواست. موفقیت خیرهکنندهٔ این سری، نهتنها بامو را از نظر مالی نجات داد و تهدید خرید توسط دایملر بنز را برای همیشه از بین برد بلکه هویت جدید این برند را بهعنوان سازندهٔ برتر سدانهای اسپرت پایهگذاری کرد. حال نیز بامو قصد دارد دوباره همین استراتژی را به کار گیرد و اخیراً پلتفرم جدید نئو کلاس را برای نسل بعدی خود معرفی کرده است.
مینی
در اواخر دهه ۵۰، کمبود سوخت در بریتانیا، نفس خودروسازان داخلی را به شماره انداخته بود. در این زمان، سر الک ایسیگونیس با یک شاهکار طراحی بنام مینی به میدان آمد. خودرویی که در سال ۱۹۵۹ معرفی شد، از بیرون شبیه یک اسباببازی بود اما در داخل، نبوغ محض در فشردهسازی فضا را به نمایش میگذاشت. استفاده از موتور عرضی و سیستم دیفرانسیل جلو، فضایی باورنکردنی را در کابین کوچک آن فراهم کرده بود. مینی بهسرعت به خودروی مردم بریتانیا تبدیل شد و میلیونها دستگاه از آن به فروش رسید. از اعضای گروه بیتلز گرفته تا رانندگان مسابقه و خانوادههای حومهنشین، همه عاشقش بودند. برای شرکت مادر (BMC) و جانشینانش، مینی حکم اکسیژن حیاتی را داشت و بارها آنها را از خطر ورشکستگی نجات داد. این خودرو ثابت کرد که محصولی کوچک هم میتواند جذاب، کاربردی و سودآور باشد؛ درسی که صنعت خودروسازی بریتانیا را برای دههها زنده نگه داشت.
کرایسلر K-Car
در اواسط دهه ۷۰، کرایسلر در حال غرق شدن بود. بحران نفت، خودروهای بزرگ و پرمصرف این شرکت را به حاشیه رانده بود، کیفیت ساخت فاجعهبار بود و ورشکستگی قطعی به نظر میرسید. در این شرایط، لی یاکوکا، مدیر افسانهای که تازه از فورد اخراج شده بود، با توسعهٔ یک پلتفرم ساده و بهشدت اقتصادی به نام K-Car، ریسک بزرگی کرد. این خودروها جعبهای، کُند و بینهایت حوصلهسربر بودند؛ اما یک ویژگی کلیدی داشتند، دقیقاً همان چیزی بودند که آمریکای بحرانزده به آن نیاز داشت. ارزان، کممصرف و کاربردی. نبوغ K-Car در انعطافپذیری آن بود. کرایسلر بر پایهٔ این پلتفرم ارزان، انواع سدان، استیشن، کانورتیبل و حتی لیموزین تولید کرد. فروش این خودروها سر به فلک کشید و سیلی از پول نقد را به رگهای خشکیده کرایسلر تزریق کرد. این پول نهتنها وامهای دولتی را تسویه کرد، بلکه سرمایهٔ لازم برای توسعه محصول انقلابی شرکت یعنی اولین مینیون جهان را فراهم آورد.
منبع: Autoevolution