زیباترین کوپههای لوکس فرانسوی، از سیتروئن فضایی تا پژوی جنتلمن
فرانسه در خودروسازی اهل منطق و ملاحظه نیست. این همان کشوری است که سیستم تعلیق هیدروپنوماتیک، هاچبکهای موتور وسط، فرمانهای تکشاخه و چراغهایی که همگام با مسیر جاده میچرخند را به دنیا هدیه داد. این کشور همچنین خالق برخی از شیکترین و جسورانهترین گرند توررهای تاریخ است. وقتی حرف از GT میشود، ذهن ناخودآگاه به سمت مجسمههای زیبایی ایتالیا، خودروهای جنتلمن بریتانیا یا موشکهای اتوبان آلمان میرود اما GT فرانسوی طعم کاملاً متفاوتی دارد.
سیتروئن SM
نمیتوان از گرند توررهای فرانسوی حرف زد و از اینجا شروع نکرد؛ سیتروئن SM، آن تکه باشکوه از خوشبینی دهه ۱۹۷۰ که در شیشه و مایع هیدرولیک پیچیده شده بود. این فقط یک ماشین نبود؛ پرتاب فرانسه بهسوی ماه بود. یک کوپه لوکس که توسط شرکتی ساخته شد که فکر میکرد مایع سیستم تعلیق از اسب بخار مهمتر است و فرمانپذیری باید حسی شبیه تلهپاتی داشته باشد. زیر کاپوت یک موتور V6 مازراتی قرار داشت چون سیتروئن آن زمان مالک مازراتی بود. موتور سبک، پرشور و عجیب بود اما جادوی واقعی در بقیه ماشین نهفته بود. سیستم تعلیق هیدروپنوماتیک آن را بدون توجه به شرایط، کاملاً تراز نگه میداشت. فرمان آنقدر سریع بود که حس یک بازی ویدیویی را القا میکرد و ترمزهایش آینده را متوقف میکردند. رانندگی با SM یک تناقض حسی بود. سکوت وهمآور در سرعت ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت، فرمانی که با دقتی میلیمتری میچرخید و بدنهای آیرودینامیک که هوا را میشکافت؛ اما SM برای زمانهاش بیشازحد پیچیده بود. سیستم هیدرولیکش اکثر مکانیکها را میترساند، موتور مازراتی مشکلات فنی زیادی داشت و هزینههای گارانتی سیتروئن سر به فلک میکشید درنتیجه، فروش این خودرو خیلی زود سقوط کرد.
فیسِل وگا HK500
قبل از اینکه سیتروئن رؤیای سیستم تعلیق و موتورهای مازراتی را در سر بپروراند، فیسل وگا وجود داشت؛ شرکتی که پرسید: «چه میشود اگر فرانسه یک بنتلی با قلب آمریکایی بسازد؟» پاسخ، HK500 بود. یک کوپهٔ زیبا که به طرز عجیبی منطقی به نظر میرسید. فیسل وگا یک غول صنعتی نبود، بلکه یک اتاقسازِ رؤیاپرداز بود که کوپههایی آنقدر فریبنده میساخت که حتی توجه هالیوود را هم جلب کرد. ویژگی اصلی اما زیر کاپوت پنهان بود. یک موتور V8 همی عظیم از کرایسلر. یک قلب دیترویتی که زیر یک کتوشلوار پاریسی میتپید. این موتور ۳۶۰ اسب بخار قدرت تولید میکرد و HK500 را به سرعت نزدیک به ۲۴۰ کیلومتر بر ساعت میرساند و آن را به یکی از سریعترین گرند توررهای روی زمین تبدیل میکرد. این خودرو رفتار یک گرند تورر، قدرت یک ماسل کار و جذابیت یک کتوشلوار سفارشی را یکجا داشت اما این ویژگیها نتوانستند به موفقیت منجر شوند. فیسل وگا بیشازحد گران، خاص و مغرور بود. بحران نفت و چند تصمیم تجاری اشتباه، این برند را در اواسط دهه ۶۰ از بین برد.
آلپین A610
در اوایل دهه ۹۰، آلپین که زیر چتر رنو بود، میخواست چیزی بسازد که بتواند با پورشه 911 و لوتوس اسپریت رقابت کند. نتیجه، A610 بود. یک بازمهندسی کامل از پلتفرم قدیمی GTA که حالا با بدنهای کامپوزیتی و یک موتور V6 سه لیتری توربوشارژر عرضه میشد. قدرت ۲۵۰ اسب بخاری امروز چندان زیاد به نظر نمیرسد اما این خودرو در زمانی که تلفنها هنوز سیم داشتند و تأخیر توربو یک سبک زندگی بود، به سرعت ۲۶۵ کیلومتر بر ساعت میرسید. A610 سریع، خوشساخت و کاملاً قابلاستفاده بود. شاسی آن که توسط افرادی عاشق بیشفرمانی تنظیم شده بود، حس زنده بودن را القا میکرد، بدون آنکه قصد کشتن راننده را داشته باشد؛ اما متأسفانه هیچکس به آن اهمیت نداد. A610 درست زمانی از راه رسید که جهان به خودروهای اسپرت کمتیراژ پشت کرده بود. آلپین تنها کمی بیش از ۸۰۰ دستگاه فروخت و رنو در سال ۱۹۹۵ بیسروصدا درهای کارخانه را برای چند دهه بست.
پژو ۵۰۴ کوپه
بدون شک ۵۰۴ کوپه یکی از زیباترین ساختههای تاریخ پژو محسوب میشود. این خودرو که توسط پینینفارینا طراحی و در ایتالیا ساخته شد، یک دیپلمات ایتالیایی-فرانسوی روی چهارچرخ بود. ۵۰۴ کوپه با کاپوت کشیده، صندوق کوتاه و حسی از خویشتنداری که باعث میشد گران به نظر برسد، بدون آنکه فریاد بزند، تناسبات بینقصی داشت. البته زیر این پوستهٔ زیبا هنوز یک پژو پنهان بود؛ یعنی قطعات مکانیکی جانسخت و تعلیقی نرم اما توانا. مدلهای اولیه موتور چهار سیلندر داشتند اما نسخههای بعدی به موتور معروف V6 PRV با حجم ۲.۷ لیتر مجهز شدند که با همکاری رنو و ولوو توسعه یافته بود. این موتور صدای هیجانانگیزی نداشت اما از گشتاور بالا و شخصیت جذابی برخوردار بود. این خودرویی بود که برای جذابیت و هنر بدون عجله به جایی دیگر رسیدن طراحی شده بود هرچند که بینقص نبود و علاقهٔ زیادی به زنگزدگی داشت.
تالبوت-لاگو T150C SS
اگر فقط یک خودرو وجود داشته باشد که خودنمایی فرانسوی را به تصویر بکشد، آن تالبوت-لاگو T150C SS است. همهچیز در آن باشکوه بود؛ از بدنه فوقالعاده خمیده تا پوست آلومینیومی که انگار سرعت را نفس میکشید. این خودرو طراحی نشده بود، بلکه مجسمهسازی شده بود. این خودرو با لقب قطره اشک شناخته میشد که استعارهای شاعرانه نبود بلکه توصیف واقعی آیرودینامیک آن بود. در زمانی که بیشتر خودروها شبیه آجرهای روی چرخ بودند، T150C SS با جریان هوا شکل گرفته بود. زیر اینهمه زیبایی نیز مشخصات جذابی پنهان شده بود. موتور ۴ لیتری شش سیلندر خطی آن حدود ۱۴۰ اسب بخار قدرت تولید میکرد که در سال ۱۹۳۷ معادل داشتن شمشیر لیزری در جنگ چاقو بود. این خودرو سبک، چابک و به طرز ویرانگری سریع بود و میتوانست به سرعت بیش از ۱۸۵ کیلومتر بر ساعت دست یابد. شاسی خودرو هم از مدل مسابقهای T150C گرفته شده بود که در مسابقات لمان در برابر آلفارومئو و بوگاتی جنگید و عمدتاً در بین پنج تیم برتر قرار میگرفت. تنها حدود ۱۰ تا ۱۶ دستگاه از مدل قطره اشک ساخته شد که امروز دهها میلیون دلار ارزش دارند.
منبع: Autoevolution