دنده عقب؛ تاریخچه فولکسواگن (قسمت دوم)
پس از اینکه فولکسواگن با ایدههای پورشه، دستورات هیتلر و تلاشهای فراوان آلمانیها تاسیس شد و جنگ جهانی را پست سر گذاشت، پیشرفت و تعالی را شروع کرد. در این قسمت میخواهیم به نقش بریتانیاییها و صدالبته خود آلمانیها در این پیشرفت نگاهی داشته باشیم.
پس از جنگ جهانی دوم، دولت نظامی بریتانیا بهطور امانی، اختیارات شرکت فولکسواگن را در دست گرفت. با توجه به اینکه بروز جنگ باعث کاهش چشمگیر وسایل نقلیه نظامی در بریتانیا شده بود، این دولت تصمیم گرفت تا با راهاندازی خط تولید فولکسواگن سدان بر کمبودهای خود غلبه کند. این تصمیم دولت بریتانیا شاید نقشی حیاتی در ادامه زندگی فولکسواگن داشت. این کار آنان باعث شد تا این شرکت از خطر نابودی و از دست دادن نیروی کار و تجهیزات خود در امان بماند.
پس از اینکه بریتانیاییها کار را بر عهده گرفتند پیشرفتهای زیادی در کارخانه مشاهده شد. باوجود تأمین سخت مواد اولیه اما به لطف حمایت دولت این کار برای فولکسواگن میسر شد. در آن دوره، فولاد، اساسیترین نقش را در مواد خام موردنیاز خودرو ایفا میکرد. تجهیزات و ابزارآلاتی که در زمان جنگ به سایتهای زیرزمینی منتقلشده بودند، از صدمههای ناشی از بمباران هوایی در امان مانده بودند و همین موضوع باعث شد تا فولکسواگن درزمینهٔ تأمین تجهیزات نیز با مشکلات کمی مواجه شود. علاوه بر این، هنوز فولکسواگن در برونشویک مکانهایی داشت که بتواند برخی از قطعات موردنیاز خود را در آنجا تولید کند.
باوجود همه این اتفاقات خوب، عمر روزهای خوب برای بریتانیاییها کوتاه بود. تأمین مواد اولیه برای کارخانه دیگر به حدی سخت شده بود که حمایتهای دولتی هم کارساز نبود. تهیه فولاد همواره با تأخیرهایی مواجه میشد و همین سبب میگشت تا شرکت نتواند به هدفگذاریهای ماهانه خود دست یابد. آنها بهجای اینکه ماهانه 4 هزار دستگاه خودرو تولید کنند، هرماه فقط یک هزار دستگاه خودرو تولید میکردند و این وضعیت تا زمان اصلاح ارز و ایجاد واحد پول ژرمن مارک ادامه داشت. آنها تمام توان خود را به کار گرفتند و بهتدریج توانستند به تولید ماهانه 2,500 دستگاه خودرو دست یابند؛ اما بازهم ناتوانی در تهیه مواد اولیه همه رشتهها را پنبه کرد.
شرایط وقتی بدتر میشود که بدانید کمبود مواد اولیه تنها مشکل فولکسواگن نبود. آنها با کمبود نیروی کار و نارضایتی کارکنان حاضر نیز روبرو بودند. آنها به غذا، پول و مکانی برای استراحت نیاز داشتند تا اول زنده بمانند و سپس برای فولکسواگن کار کنند. نیاز به غذا و لباس پس از جنگ جهانی دوم در اولویت قرار گرفت و شورای کار تدریجا رفع این مشکلات را بر عهده گرفت. مشکل بعدی نیاز به خانه یا مکانی برای استراحت بود. کمبود جای خواب در کارخانه بهقدری جدی بود که برخی از کارکنان، شغل خود را رها کرده و بهجای دیگری رفتند. افزایش مهاجرتها در این دوره باعث شده بود تا از یکسو مهاجران تنها امیدشان به کار در فولکسواگن باشد و از سوی دیگر با نبود جای مناسب برای استراحت روبرو شوند. کارگران فولکسواگن در بازداشتگاههایی که بردگان زمان جنگ استراحت میکردند، ساکن شده بودند. مشکل به حدی رسید که کمپانی مجبور شد تا دستی به سر و روی بازداشتگاهها و سربازخانهها بکشد. این کار کمی از مشکلات کاست ولی بهطورکلی نتوانست موانع را از بین ببرد.
باوجود همه این مشکلات، بریتانیاییها اختیار امور را از دست ندادند و برای بهتر کردن اوضاع چندین فاکتور که باعث موفقیت شرکت میشد را در اولویت اجرا قراردادند. ابتدا وضعیت نابسامان عرضه خودرو به بازار را سامان بخشیدند. آنها یک مرکز خدمات پس از فروش، مرکز خدمات فنی و آموزشگاه خدماتی را در شرکت دایر کردند و در فوریه سال 1946 نمایندگان مجاز فروش خودرو در سراسر کشور را برای تعلیمات لازم فراخواندند. مرکز خدمات پس از فروش از سال 1947 کار خود را شروع کرد. در این حین فولکسواگن نیز جدیدترین روشهای مقابله با مشکلات به وجود آمده را در اختیار دپارتمان خدماتی شرکت قرار میداد. سیستم خدماتی فولکسواگن بهشدت محبوب و سودآور بود. آنها شبکه فروش و خدمات خود را بهسرعت در کشور گسترش دادند و البته این امر با رسیدن به چشماندازهای ترسیمشده در سال 1946 میسر شد. پسازاین فولکسواگن و بریتانیاییها بر سر ایجاد یک شبکه فروش وسیع و گسترده به توافق رسیدند.
دومین فاکتور برای موفقیت فولکسواگن که توسط بریتانیاییها طرحریزیشده بود در سال 1947 معرفی شد. دومین حرکت بزرگ بریتانیاییها، صادرات فولکسواگن به خارج از مرزها بود. این کار از طرفی برای واردکردن ارز به انگلستان انجام میگرفت که پس از جنگ جهانی وضعیت اقتصادی مناسبی نداشت و از طرفی هم برای ادامه راه موفقیتآمیز فولکسواگن و درخشش در بازار جهانی. نقطه شروع صادرات فولکسواگن با شکست بزرگی روبرو شد. بحران در تولید خودرو بهقدری بالا گرفت که شرکت نتوانست در اوت و نوامبر 1947 میزان معینشده از خودروها را تولید نماید و در همین سال، فروش بینالمللی خودروها متوقف شد. در همین سال فولکسواگن یک سدان جدید معرفی که نسبت به نسخه قبلی دارای مزیتهای بارزی بود و به نظر میرسید برای صادرات خودرو مناسبی باشد. رنگهای متنوع و جذاب، صندلیهای راحت، سپرهای کروم و همچنین استفاده از قالپاق برای تایرها باعث شد تا فولکسواگن برای اولین استقبال خوبی را در بازار بینالمللی از سوی مشتریان شاهد باشد. 4,385 خودرو در سال 1948 توسط فولکسواگن به کشورهای اروپایی صادر شد. 1,820 خودرو به هلند، 1,380 خودرو به سوئیس، 1,050 خودرو به بلژیک، 75 خودرو به نروژ، 55 خودرو به سوئد و درنهایت 5 خودرو به دانمارک. صادرات فولکسواگن تا پایان این سال به 7,127 دستگاه رسید. یعنی 15 از درصد از تولیدات این شرکت در بازار بینالمللی به فروش رفت.
آقای ایوان هرست، افسر ارشد رزیدنت بریتانیا، نقش بسزایی در تبدیل فولکسواگن از یک مرکز تولید ادوات نظامی به یک شرکت خودروسازی داشت. استعداد بالای او درزمینهٔ فنی و بهبود بخشیدن اوضاع نابسامان مواد اولیه و سایر موارد قابلتحسین بود. هرست توانست با بالا بردن کیفیت محصولات فولکسواگن، این شرکت را در عرصه بینالمللی موفق گرداند. وقتیکه در 8 اکتبر 1949 دولت نظامی بریتانیا کارخانه را به دولت آلمان بازگرداند، فولکسواگن در شرایط بسیار خوبی قرار داشت. 10 هزار کارگر، تولید ماهانه 4 هزار دستگاه خودرو و نقدینگی 30 میلیون ژرمن مارکی وضعیت مساعدی را برای کارخانه رقمزده بود. البته این تمام قضیه نبود و آنها پیشرفتهای بزرگی درزمینهٔ تولید رقمزده بودند. خودروهای تولیدی فولکسواگن در سالهای 1949/1948 بهاندازه نصف تمام خودروهای تولیدی توسط شرکتهای مختلف در غرب آلمان بود. درزمینهٔ صادرات هم شرایط برای فولکسواگن ایده آل بود در آستانه شروع دهه 50 میلادی آنها رقیبی جدی در بازار بینالمللی برای سایر خودروسازان بودند.
با شروع دهه 50 میلادی، غلطک پیشرفت فولکسواگن سریعتر حرکت کرد. آنها برای آماده کردن پیشنیازهای تولید محصول VW 1200 گنجایش کارخانه خود را افزایش دادند و نماد خودروسازی غرب آلمان لقب گرفتند. فولکسواگن توانست یکسوم از خودروهای تولیدی خود را به 18 کشور مختلف صادر کند. اصلیترین مشتریان آنها سوئد، بلژیک، هلند و سوئیس بود. فولکسواگن با صادر کردن 1,253 خودرو به برزیل، برای اولین بار پا به آمریکای جنوبی گذاشت. فولکسواگن برای دریافت بیشتر دلار از سوی مشتریان آمریکای لاتین، این بخش از صادرات خود را در اولویت قرارداد.
زمانی که در اروپا برای صنعتی شدن کشورهای جهان سوم کشمکشهای زیادی صورت گرفته بود، شرایط طوری رقم خورد که فولکسواگن بهترین استفاده را داشته باشد. درست موقعی که کشورها و صنایع اروپایی با کمبود دلار روبرو بودند و مشتریان آمریکایی خود را از دست میدادند، فولکسواگن با صادرات محصولات خود به قاره آمریکا رقیبی جدی برای همه خودروسازان به شمار میرفت. درحالیکه خودروسازان دیگر با کاهش ظرفیت تولید دستوپنجه نرم میکردند، فولکسواگن چون شرکت سهامی عام بود از کمکهای دولت نیز استفاده میکرد. آنها توانستند نزدیک به 50 درصد صادرات خودرو در کل آلمان را به نام خود ثبت کنند و بیشترین ارزآوری را در مقایسه دیگر خودروسازان آلمانی در دهه 50 میلادی داشته باشند.
البته همه این اتفاقات به همین راحتی رخ نداد. در اوایل کار خودروهایی که در برزیل به فروش میرسیدند، به دلیل عرضه باقیمت پایین سود بسیار کمی برای شرکت داشتند. همچنین ساخت یک مرکز عرضه خودرو در برزیل به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و در ایالاتمتحده به دلیل طرفداری سفتوسخت فروشندگان خودرو از تولیدات داخلی آمریکا، بهآسانی صورت نگرفت.
علیرغم تمام این مشکلات، فولکسواگن با موفقیت وارد بازارهای اروپا، آمریکا و آفریقا شد. این کار به لطف کاردانی مهندسین باتجربه و بااستعداد این شرکت میسر شد. فولکس بیتل محبوبترین و اولین خودرویی بود که به هر کشور جدیدی صادر میشد. مصرف سوخت پایین، اندازه کوچک و کمخرج بودن اصلیترین علل محبوبیت این خودرو بهویژه در کشورهای درحالتوسعه بود؛ اما اصلیترین علل محبوبیت برند فولکسواگن در این کشورها، خدمات پس از فروش مثالزدنی آن بود. در هر کشوری، هر خودرویی با مشکل مواجه میشد، توسط پرسنلی مجرب و کار بلد تعمیر میشد. سایتهای عرضه خودرو در برزیل، آفریقای جنوبی و استرالیا احداث شدند و بدین ترتیب فولکسواگن پایههای تجارت جهانی خود را پیریزی کرد.
در این دهه فولکس بیتل بهاندازهای در جهان معروف شد که توانست 40 درصد فروش خودرو در جهان را به خود اختصاص دهد و پرفروشترین خودرو دهه 50 میلادی لقب بگیرد. مهندسی خودرو طوری صورت گرفته بود که برای هر قشری از جامعه یک خودرو کاربردی و کاملاً بهصرفه محسوب شود. پسازاین فولکسواگن خودرو ترانسپورتر را ساخت که آنهم موفقیتهای کمی به دست نیاورد.
دهه شصت میلادی هم به طرز خارقالعادهای برای فولکسواگن شروع شد. درحالیکه روز به روز بر محبوبیت بیتل و ون ترانسپورتر افزوده میشد، این شرکت خودرو VW 1500 را نیز معرفی کرد. در سال 1963، بزرگترین صادرکننده خودرو در جهان، 60 درصد از محصولات تولیدی خود را در سطح اروپا و ایالاتمتحده آمریکا به فروش رساند، جایی که محبوبیت بیتل رقیبی جدی برای تولیدات داخلی آمریکا محسوب میشد. چهار سال اول دهه 60 خوب سپری شد اما بعدازآن رقبا بهاندازهای خوب عمل کردند که شرایط برای فولکسواگن سخت شد. از طرفی دیگر هم حمایتهای دولتی باعث شده بود تا وجهه فولکس واکن نزد مردم خراب شود. آمریکاییها با استفاده از موتورهای 1.5 لیتری دوباره قدرتمندانه در بازار ظاهر شدند و همین باعث شد تا خودرو VW 1500 فولکسواگن در سال 1964 نتواند به میزان فروش تعیینشده دست یابد.
در این دوره، فولکسواگن توانست با دایملر-بنز به توافقاتی برای همکاری دست یابد. بر طبق این توافق فولکسواگن تولید خودروهایی با موتور زیر 2 لیتری را متوقف کرد و در مقابل تلاش کرد تا 75.3 درصد از شرکت «Auto Union GmbH» که از کمپانیهای تابع مرسدس بنز به شمار میرفت را به دست آورد. اگرچه آنها با این کار توانستند کارخانهای با 11 هزار نفر نیروی کار، ظرفیت تولید 100 هزار دستگاه خودرو و 1200 نمایندگی فعال به همراه نسل جدیدی از موتورهای خودرو به دست آورند؛ اما در مقابل با بدهیها و بحران اقتصادی شدید روبرو شدند. این موضوع به دلیل کیفیت پایین و قیمت بالای خودروهای کمپانی «Auto Union GmbH» رخ داد؛ اما زیر چتر فولکسواگن، وضعیت این شرکت بهبود یافت و توانست خودرو Audi 72 را تولید کند. این خودرو نتوانست فولکسواگن را از بحران خارج کند ولی برای اینکه علیالحساب شرایط برای Auto Union GmbH بهعنوان زیرمجموعهای از فولکسواگن مساعد باشد، تولید خوبی به نظر میرسید.
در سالهای 1967/1966، فولکسواگن برای اولین بار پس از جنگ جهانی وارد بحران اقتصادی شد؛ اما پایان این بحران موفقیت بزرگی را برای آنها به ارمغان آورد. کاهش تقاضا در بازار داخلی باعث شد تا شرکت در سال 1967 میزان خودروهای تولیدی را کاهش دهد. تولید بیتل 14 درصد و تولید VW 1500 به میزان 35 درصد کاهش یافت. اگرچه در اواخر این سال فروش فولکسواگن توانست کمی اوضاع را بهبود بخشد؛ اما تأثیرات منفی ناشی از آن بحران ادامهدار و عمیق بود. مشکل دیگری که ایجاد شد تغییراتی بود که روی مدلهای متنوع خودروهای تولیدی فولکسواگن به وجود آمد و بهنوعی باعث شد با چند دسته شدن مدلهای مختلف هم میزان تولید پایین بیاید و هم بازده کارخانه تنزل پیدا کند. تولید انبوه که بارزترین ویژگی مثبت فولکسواگن محسوب میشد، تبدیل به یک معضل اساسی برای این کمپانی شده بود. افزایش تعداد رقیبان در بازارهای اصلی فروش خودرو باعث شده بود تا امکان جبران زیانهای به وجود آمده برای فولکسواگن وجود نداشته باشد. نه افزایش فروش برای فولکسواگن ممکن بود و نه افزایش قیمت راهگشا بود.
در همین دوران بود که عصر هاینریش نوردهوف در فولکسواگن به اتمام رسید. او باقدرت وارد فولکسواگن شد و توانست با بهبود بخشی بیتل افسانهای و تولید انبوه آن، بازارهای جهانی را در دست بگیرد و فولکسواگن را به یکی از ابرقدرتهای صنعت خودروسازی تبدیل کند. او 20 سال موفقیتآمیز را در سمت مدیریت فولکسواگن گذراند؛ اما وقتش رسیده بود که با مرگ وی، تغییراتی انجام گیرد تا شرکت مسیر موفقیتآمیزش را ادامه دهد.
در همین راستا، فولکسواگن اقداماتی را برای کاهش هزینههای تولید در دستور کار قرارداد. آنها ضمن اینکه روی میزان تولید را بهاندازه معقولی رساندند، بخشی از درآمد خود را نیز در بخش تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کردند. این کار باعث شد تا تکنسینها و مهندسین، همگام با آموزشهایی که در اختیار استعدادهای این رشته میگذاشتند، در شرکت نیز از اهمیت ویژهای برخوردار شوند. با شروع تولید خودرو VW 411 در سپتامبر 1968، فولکسواگن بهسوی استقلال از خودرو بیتل پیش رفت؛ هرچند که با تولید 4,200 دستگاه بیتل در روز، این خودرو همانند خونی بود که در رگهای فولکسواگن جریان داشت. همچنین برای رقابت جدیتر با شرکتهای خودروساز مطرح، آنها سدان VW 1302 را نیز از سال 1970 با شاسی جدید و فضای بیشتر، وارد خط تولید کردند. باوجود همه این تلاشها دیگر این دست از خودروها جذابیت خود را ازدستداده بودند. نسل جدید خودروهای سایز متوسط با موتورهایی با سیستم خنککننده آبی، دیفرانسیل جلو، فضای بزرگ و صندوقعقب جادارتر بازار را در دست گرفتند. اگرچه فروش بیتل با کاهش مواجه شد؛ اما سودآوری قابلقبول از بازار آمریکای جنوبی و همچنین فروش خوب خودروهای آئودی باعث شد تا زیانهای بیتل جبران شود. کاهش تقاضا در بازار داخلی باعث شد تا فولکسواگن به فکر تولید نسل جدیدی از خودروها باشد که بتواند بهخوبی جای بیتل را برای آنها پر کند. در کنار همه این مشکلات، ارزشگذاری مجدد مارک آلمانی (واحد پول آلمان) باعث شد تا این شرکت چه در داخل و چه در عرصه بینالمللی با معضلات جدیدی روبرو شود. بین سالهای 1970 تا 1972 فروش محصولات فولکسواگن در آمریکا که از اصلیترین اهداف صادرات به شمار میرفت از 570,000 دستگاه به 486,000 دستگاه رسید و بیتل کمکم محبوبیت خود را در ایالاتمتحده از دست داد. اصلیترین علت این موضوع، عقبماندگی بیتل درزمینهٔ تکنولوژی، مصرف سوخت و امنیت از رقبای آمریکایی بود.
فولکسواگن همچنان به کاهش هزینهها و سرمایهگذاری روی تحقیقات ادامه داد و سرانجام نتیجه گرفت. یافتن متدهایی جدید در تولید خودرو، تحلیل دادهها به کمک کامپیوتر و نگهداشتن تولیدات روی یکمیزان معقول و معین باعث شد تا آنها کمکم از بحران خارج شوند و بار دیگر در پی ایجاد عصری جدید برای فولکسواگن باشند.
منتظر قسمت سوم این بخش باشید.