دتوماسو P72، سوپراسپرت ایتالیایی با طراحی کلاسیک و موتور V8 سوپرشارژ ۷۰۰ اسب بخاری، پس از شش سال انتظار سرانجام آماده تحویل در سال ۲۰۲۵ شده است.
دتوماسو در سال ۲۰۱۹ با رونمایی از پروتوتایپ خیرهکننده P72 بار دیگر به صحنه بازگشت و توجهات را جلب کرد اما در شش سال گذشته، اطلاعات کمی درباره زمان عرضه نسخه تولیدی این سوپراسپرت منتشر شده بود. حالا این انتظار به پایان رسیده است. دتوماسو اولین نسخه جادهای P72 را معرفی کرده و قول داده تحویل آن از اواخر سال ۲۰۲۵ آغاز شود. این خودرو، درست مانند پروتوتایپ، با طراحی فوقالعاده زیبا و وفاداری به میراث برند، محصولی است که قلب طرفداران را تسخیر میکند.
طراحی P72 به پروتوتایپ اولیه وفادار مانده و از دتوماسو P70 سال ۱۹۶۵ که نتیجه همکاری الخاندرو دتوماسو و کارول شلبی بود، الهام گرفته است. این مدل خاص با رنگ سفید براق، تزئینات رزگلد روی خطوط بدنه، آینهها، رینگها و جزئیات، ظاهری مسحورکننده دارد. رینگها شباهت زیادی به نمونههای P70 دارند و حس نوستالژی را تقویت میکنند. بدنه با خطوط منحنی و روان، روی شاسی مونوکوک فیبر کربنی یکپارچه قرار گرفته که بدون جوش یا چسب، به سابفریمهای جلو و عقب امتداد یافته است.
کابین P72 کاملاً از فناوریهای پیچیده امروزی دوری کرده و تجربهای خالص از رانندگی ارائه میدهد. هیچ نمایشگر یا سیستم اطلاعاتیسرگرمی در آن دیده نمیشود. چرم سفید دستدوز و فیبر کربن نمایان، فضایی لوکس خلق کردهاند و نشانگرهای آلومینیومی ماشینکاریشده با روکش رزگلد، داشبورد را زینت دادهاند. دستهدنده نمایان با همین روکش، حس کلاسیک را تکمیل میکند. این کابین، مانند کابین یک خلبان، راننده را در مرکز توجه قرار میدهد و تمام تمرکز را به رانندگی معطوف میکند.
قلب تپنده P72 یک موتور ۵ لیتری V8 سوپرشارژ است که به گفته دتوماسو، اختصاصاً برای این خودرو توسعه یافته اما بر پایه موتور کایوت فورد و با تیونینگ راش ساخته شده است. این پیشرانه ۷۰۰ اسب بخار قدرت و ۸۲۰ نیوتن متر گشتاور تولید میکند و از طریق گیربکس شش سرعته دستی، نیرو را به چرخهای عقب منتقل میکند. دتوماسو شتاب یا حداکثر سرعت را اعلام نکرده، اما تأکید دارد که P72 نه برای سرعت بلکه برای لذت ناب رانندگی ساخته شده است. صدای غرش این V8، به گفته دتوماسو، تجربهای هیجانانگیز و گوشنواز ارائه میدهد.
P72 بدون حالتهای رانندگی پیچیده، تجربهای متمرکز و خالص فراهم میکند. سیستم تعلیق پوشراد با کمکفنرهای قابل تنظیم دستی در سه حالت، به راننده امکان میدهد خودرو را با سبک رانندگی خود هماهنگ کند. این طراحی ساده، همراه با زیبایی کلاسیک و عملکرد قدرتمند، P72 را از سوپراسپرتهای مدرن متمایز میکند. تحویل P72 از اواخر سال ۲۰۲۵ آغاز میشود اما قیمت آن هنوز اعلام نشده است. با توجه به ویژگیهای لوکس و تولید محدود، انتظار میرود قیمتی نجومی داشته باشد.
R@min
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴فقط باید نگاه کرد و لذت برد.
حمیدرضا رضائی
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴شبیه فراری P4/5 شده
froG-driVer
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴هنسی ونوم+فورد جی تی کی بودی توو؟؟!!
ولی انصافا زیباس🔥
FcmZ
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴اخ لامصب چه دلبری
khosrow
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴عسله لامصب عسل ..
Daniyal
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴چه خوشگله
مثل یه اثر هنریعه👌
BMW is GOD
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴جانم ایتالیای هنرمند. کاش بعداز بازگشت این کمپانی، انجینش از طریق آلفا، فراری و … تامین بشه تا یه محصول شاخص تمام ایتالیایی داشته باشیم. این ماشین باید صدای ایتالیا بده چه ۶ چه ۸ یا حتی ۱۰ و ۱۲ سیلندر.
Daniyal
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴دقیقا
قلب تپنده خودرو همون موتورشه که اگه اونم ساخت فورد باشه انگار ماشین روحش مال فورده
یانکی من هم فرزند کسی هستم
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴اصلا دیتوماسو با موتور فورد ارزش پیدا میکنه و کامل میشه از قدیم هم از موتور فورد بهره میبرد.ولی کاش یه نسخه با موتور وودو میداد بیرون که با یه بروز رسانی قدرت رو از ۵۳۰ به ۶۰۰ اسب میرسوند و دور موتور رو از ۸۲۵۰ به ۹۰۰۰ میرسوند چی میشد.اونوقت با توجه به کاهش طول اگزوز صدایی دوبل شلبی gt350 تولید میکرد.ولی فکر میکنم دیتوماسو روی صدای ماشین حرکت ویژه بزنه منتظرش میمونم
مازیار
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴انگار تو رویا دیده میشه ماوراییه
قرار بود یه مدل بالاتر با موتور V12 Capricorn هم داشته باشه
آدولف هیتلر
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴10/10
باورم نمیشه واقعیه
تو عکس اینه از نزدیک تو خیابون چجوریه
Kh@shayar
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴داخلش که فوق العاده است.
چراغ های عقبش هم محشره.
————————————————–
با توجه به اینکه بهترین فرم چراغ دایره ای / کره ای (مثل چشم موجودات) است بهتر بود چراغ های جلوش هم دایره ای با کمی برجستگی بود.
ashkanyp
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴واقعا یه اثر هنری مثل نقاشیه
منصوری یاد بگیر تف مالی نکن
amirboss
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴اگه اشتباه نکنم نسخه کلاسیک هم از یه انجین ۸ سیلندر فورد استفاده میکرده.
واقعا چیزی که طراحی زیبای این خودرو نشون میده، پیوند گذشته به آینده ست.
علی Shelby
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴آدم یاد پاگانی میوفته. مثل اون جذاب ، زیبا و هنر خالصه
yektachafi
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴خیره کنندهست
! i M α η δ υ α R
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴اومدم ازش ایراد بگیرم اما کامنت ها رو که خوندم ، حقیقتا دلم نیومد …
🤫🤫🤫
حتی اندکی هم این اتمسفر فانتزی و صورتی کامنت ها بخواد واقعی و خاکستری بشه ، ارزشی نداره …
🤐🤐🤐
از زیبایی بصری اش ، از برخی از نماها ، لذت ببریم ، خوشایند تر و بهتره …
😍😍😍
بگذارم اتمسفر کامنت ها ، صورتی و شاد و انرژیک ، باقی بمونه ، فضا دلچسب تره …
😘😘😘
مزدک
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴درود بر شما دوست عزیز
اتفاقا من با صراحت تمام نظرم رو عرض کردم، تا دوستان موافق و (به ویژه!) مخالف هم به میدون بیان و چالش و چلنجی شکل بگیره، اما متأسفانه؛ گویا اینجا از این خبرا نیست!
اتفاقا فکر نمی کنم که تأیید همه جانبه ی یک شاهکار، در فضای گفتگوی هماهنگ و هم راستا (البته نه در موضوع خاص شکل دهنده ی گفتگو، که هم راستایی در علاقه ی مشترک کلی، یعنی در اینجا مفهومی به نام خودرو! چون همونطور که می بینیم، نظرات تقریبا همگنی که زیر این مقاله هست، از سوی طیف های بعضاً متضاد صادر شدن!)، لزوما به شکل گیری یک فضای صورتی منجر بشه! چون در این صورت، وقتی همه ی بازدیدکننده های یک موزه، برای مثال دور یک کار از گوگن، داوید، یا رامبراند جمع می شن، و همگی با هیجان و لذت از زیبایی اون صحبت می کنن، فضای صورتی ای شکل نمی گیره! بلکه کل فضا و زمان و مکان در اون لحظه ی خاص، مغلوب زیبایی اون اثر می شن، و در اون محدوده ی آفاق و انفسی ویژه، کنترل همه ی هستی (از جمله آنچه بر زبانها جاری می شه) در دست اون شاهکارِ قرار گرفته در میان جمع خواهد بود…
اتفاقا دلیل اصلی ارائه ی نظرم، شنیدن نظرات مخالف و نقدها بود!
اگر نظر شما فضا رو خاکستری می کنه، بنده استقبال خواهم کرد…
! i M α η δ υ α R
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴مزدک عزیز …
از شوق شما به نوشتن کامنت و گستره اطلاعاتت ، بسیار خوشحال شدم …
با احترام ، یک پیشنهاد هم برای شما دارم …
لطفا برای رساندن بهتر مفهوم ، از جمله های ساده و کوتاه استفاده کن …
بیشترین زحمت رو کشیدی اما کمترین مفهوم منتقل شد …
در باب نقد این ماشین خلاصه بگم که طراحی عجولانه و فاقد اصالت و گرته برداری شده از مدل های موفق برندهای فراری و لامبورگینی و فورد ، به نظر می رسه …
از نظر من ، انجین فورد در سینه داشتن هم هیچ ماشینی رو ایتالیایی نکرده و نخواهد کرد …
در یک جمله بخوام بگم ، باید بگم ، بی هویت و بی اصالت و احتمالا بسیار گران …
مزدک
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴درود بر دوست عزیزم
اولاً که هیچ منّت یا زحمتی نیست در نوشتن یک نظر شخصی، بلکه یک انتخاب و تصمیم آگاهانه (در عین صحت و سلامت عقلی!) و از سر علاقه و شور شخصیه. اقلاً برای من اینطور هست…
در مورد گستره ی اطلاعات هم که به لطف فرمودید، دیگه در این دنیایی که یک آدم مطلقاً بی اطلاع هم کافیه که بره سراغ هوش مصنوعی (یعنی حتی دیگه تلاشی برای سرچ کردن هم نیاز نیست، چون زحمت اون کار رو هم ابزار مجازی برای انسان عمداً ناآگاه می کشه!)، و همه ی اون اطلاعات به زحمت جمع آوری شده ی آدم های واقعاً مطلع و آگاه پیشین (که قطعاً بنده جزئی از اونها نیستم، چون افتخار آشنایی با تعداد زیادی از ایشان، در زمینه های مختلف رو داشتم، و می دونم که برای چون منی، هدف ممکن الوصولی نخواهد بود!) رو، بدون هیچ تلاشی به دست بیاره و باهاش به توهّم آگاهی و اعتماد به نفس کاذب برسه، نمی شه میزان آگاهی واقعی انسان ها رو، جز در شرایط گفتگوی رو در رو سنجید و ازش مطمئن شد…
از پیشنهاد دوستانه ی شما هم سپاسگزارم، و باید بگم که شما نخستین شخصی نیستید که این دیدگاه رو درباره ی جمله بندی های فاقد نقطه ی من داره! حق هم می دم که داشتن برداشت دقیقاً مشابه پندار نویسنده، در بسیاری از موارد، برای خواننده و مخاطب اون مطالب، دشوار، پیچیده و گاهاً غیرممکنه! چون بعضی مطالب رو نمی شه ساده گفت، به این دلیل که یا ذات مطلب بسیار تخصصی و غامض هست، یا دیدگاه شخص نویسنده درباره ی اون محتوای خاص، پیچیده و غیر عمومی…
مثال ها در این زمینه بسیار هستن؛ و من تنها یکی دو نمونه رو اینجا مطرح می کنم:
مفهوم زمان، یک نمونه از این نوع پیچیدگی های در ظاهر ساده ست! زمان رو (به عنوان یک موضوع سهل ممتنع!) می شه خیلی ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی، به عنوان “نسبت قراردادی مدت طی شدن فاصله ی بین دو نقطه” (مثل حرکت زمین از یک نقطه ی مشخص در مدار خودش به دور خورشید، و پس از یک دور چرخش کامل، بازگشت مجددش به همون نقطه) در نظر گرفت. اما وقتی که مثلاً یک فیلسوف، مثل راینهارت کوزلک آلمانی، درباره ی لایه های زمان حرف می زنه، یا یک متفکر آگاه به تفکرات اسماعیلی، مثل ابویعقوب سجستانی یا هانری کوربَن، درباره ی زمان ادواری از منظر اسماعیلیه صحبت می کنه، نمی تونیم انتظار داشته باشیم، که مفهوم زمان رو به همون سادگی بنده توضیح بدن!
یا مثلاً همین کلماتی که دارم تایپ می کنم، اونقدر بیانشون برای ما ساده و ناخودآگاه شده، که یادمون رفته چقدر پیچیده هست این قرارداد کهن بین انسان ها! مثلاً وقتی دکارت، یا سهروردی، درباره شرط نامگذاری (متعین کردن یک شیئ)، برای شناسایی اون صحبت می کنن، و برای مثال می گن: انسان به هیچ وجه نمی تونه یک شیئ فی نفسه (یک شیئ نامُتَعَیِّن، یعنی شیئی که اسمی براش تعیین نکرده باشیم! یا بخوایم شیئی که اسم مشخصی داره رو، بدون در نظر گرفتن اسمش تعریف کنیم!) رو درک کنه! اونجاست که همین کلمات در ظاهر ساده، تا نهایت حدود ممکن در تصورات انسانی، پیچیده خواهند شد!
اگر کسی می خواد به بنده ایراد بگیره، که دارم خودم رو با سهروردی و دکارت و کوربن و… مقایسه می کنم، یا متوجه عرایض بنده نیست، یا به هر دلیلی، نسبت به شخص من، دیدگاه سلبی یا غرضورزی داره! چون اُوردن نام این بزرگان، صرفاً به جهت مثال بود، و اینکه مثالی که شما برای مخاطبت میاری، باید شناسا و مشهور باشه، در غیر اینصورت مثال نیست! وگرنه هرکسی جایگاه واقعی خودش رو می شناسه، حتی اگه به روی مبارک خودش نیاره، که جایگاهی که اشغالش کرده، یا حتی به هر دلیلی ادعاش رو داره، جای اون نیست! در هر حال؛ تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف…
الغرض؛ نمی شه از هیچ کدوم از گویندگان مذکور، ایراد گرفت که چرا ساده حرف نمی زنی؟ من متوجه صحبت های تو نمی شم! یه جوری بگو که ما هم بفهمیم… نخیر! ممکن نیست برادر! بحث تخصصی، بیان تخصصی طلب می کنه، فهمیدنش هم یک جور رمزگشایی نیاز داره! الان هم اگر کسی بخواد بگه که این بحث عمومی هست، و تخصصی نیست! بنده پاسخ می دم: اگر بحث طراحی به شکل عام؛ و طراحی خودرو به شکل خاص، تخصصی نبودن، براشون رشته ی دانشگاهی، تا سطح پی اچ دی و بالاتر، در برترین آکادمی های جهان وجود نمی داشت، پس بحث درباره ی طراحی خودرو کاملاً غیر سلیقه ای و تخصصیه!
به همین دلیل؛ نمی شه وقتی که درباره ی طراحی یک خودرو نظری ابراز می کنیم، توضیح کافی در توجیه نظرات خودمون نداشته باشیم! حالا چه نگتیو باشیم؛ و چه پوزتیو! در غیر اینصورت؛ اونچه که بیان می کنیم، دیگه در مسیر گفتگوی جدّی قرار نخواهد گرفت، و صرفاً یک ابراز سلیقه ی شخصی، یا (در چارچوب تفکر منطقی) تَفَنُّنه! تفنن هم بد نیست در جای خودش! ولی بنده (با اینکه ادعا ندارم که به هیچ وجه انسان متفننی نیستم!)، n کلمه مطلب نمی نویسم که تفننی کرده باشم! این موضوع خاص، برای من در محدوده ی جدّیِ تخصصه؛ و تخصصی بهش نگاه خواهم کرد، و با زبان مورد نیاز خودش هم سخن خواهم گفت.
مثلاً این جمله های شما: “در باب نقد این ماشین خلاصه بگم که طراحی عجولانه و فاقد اصالت و گرته برداری شده از مدل های موفق برندهای فراری و لامبورگینی و فورد ، به نظر می رسه … در یک جمله بخوام بگم ، باید بگم ، بی هویت و بی اصالت و احتمالا بسیار گران …” رو، بنده به عنوان تفنن در نظر می گیرم، که همونطور که عرض کردم، بد هم نیست لزوماً! بالاخره آدمیزاد به زمانی برای بطالت هم نیاز داره، و چه بهتر که اون بطالت در راستای علائق شخصیش باشه! در غیر اینصورت، باید برای نظر عجیبتون! دلایلی رو که اقلاً از نظر خودتون منطقی هست بیان کنید.
در مورد انجین، و تاریخچه ی همکاری طولانی دتوماسو و فورد هم که اشاره کردم، و نیازی به بازگویی نیست. حالا اگر پیگیر روند نسبتاً طولانی طراحی و تولید این خودرو بوده باشی، می دونی که به دلیل خاص بودن این مدل، تا پیش از معرفی این نمونه ی مورد بحث مقاله، دتوماسو قرار بود یه موتور ۱۲ سیلندر ایتالیایی روش نصب کنه، که به هر دلیلی نشد! تولیدکننده هم به عنوان بهترین جانشین، برگشت سراغ تاریخچه ی خودش با فورد…
حالا اینکه شما، بدون در نظر گرفتن شرایط تولید، و از اون مهمتر، سوابق تاریخی کمپانی، جمله ی قصار: “از نظر من ، انجین فورد در سینه داشتن هم هیچ ماشینی رو ایتالیایی نکرده و نخواهد کرد …” رو می فرمایید (که مثل این هست که بگیم: از نظر من، انجین فیات در سینه داشتن، هیچ ماشینی رو آمریکایی نکرده و نخواهد کرد…!!! و احتمالاً هم در لحظه ی صدور این فتوا، مشت های گره کرده ی خودمون رو به آسمان برده، و مثل چگوارا که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان قصارات در جهان نوین بود، پرفورمنس هالیوودی یی هم چاشنی کلاممون کنیم! و اینجاست که می گن: از کرامات شیخ ما چه عجب؛ دستشو باز کرد و گفت: یه وجب!)، حالا آگاهانه یا ناآگاهانه یادتون رفته؛ که بیزارینی ۵۳۰۰ استرادا، و ایزو گریفو برلینتا جی تی، با انجین های شورولت، دتوماسو مانگوستا و پنترا، با انجین های فورد، و محصولات سفارشی گیا کاروزریا، مثل ۴۵۰ اس کانورتیبل، با انجین های کرایسلر رو، در تمام نشریات معتبر (اعم از کتاب ها و مجلات) و حراجی های خودروهای کلاسیک در دنیا، به عنوان شاهکارهای تاریخ صنعت خودروی ایتالیا می شناسن (کاری ندارم که کافیه همون بیزارینی ۵۳۰۰ استرادای موجود در کشور خودمون رو ببینیم، تا معنای یک شاهکار تمام عیار ایتالیایی رو درک کنیم!).
عجولانه و فاقد اصالت؟؟؟!!! خط به خط این طراحی فکر شده ست! اونقدر فکر شده، که انگار در یک خلائی از بی زمانی کامل طراحی شده… نمی دونم چه تعریفی از اصالت دارید؛ والّا در این مورد بهتر گفتگو می کردیم!
گرته برادری از فراری، لامبورگینی! و فورد!!!؟
بنده به اون دو مدل فراری که مرجع این طرح بودن اشاره کردم، و تفاوت ها رو هم توضیح دادم، پس کاری با اولی ندارم…
اما لامبورگینی و فورد؟؟؟ می شه بفرمایید که دقیقاً کدوم مدل لامبورگینی به عنوان رفرنس این بدنه مطرحه؟ اگر فرم پیکره ی فورد GT40 MK lV مدل ۱۹۶۷ مورد نظر شماست (که به زحمت، نزدیک ترین گزینه در بین بدنه های فورد هست، که می تونه شباهت دوری با هر خودروی شبیه به P72 داشته باشه!)، که داستانمون شد شبیه به (جسارتاً!) اغلب خانم هایی که بنز و بی ام و و پراید و سمند، براشون تفاوت ظاهری فاحشی ندارن، و زمانی که در خیابونی با شور و شوق تمام، یک ماشین کلاسیک بسیار خاص رو بهشون نشون می دیم، با بی تفاوتی پاسخ می دن: خوب این که شبیه پیکانه!!! و از درون آتیش می گیریم، که ای کاش زبونم بریده بود، و این جمله رو برش جاری نمی کردم…
بنده به دنبال گفتگوی جدی تری هستم دوست من! این که شما فرمودید، نه صورتی بود، و نه خاکستری، بیشتر شبیه داستان تکراری آبی و قرمز بود در مملکت ما، و هاله ی زرد رنگ هیجانی که احاطه شون کرده، و هیچوقت برای من روشن نشده که چرا؟؟؟
لطفاً صراحتم رو؛ بر صداقتم ببخشایید…
! i M α η δ υ α R
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴مزدک جان …
اگر هنوز ازدواج نکردی ، یه لطفی بکن هرگز ازدواج نکن …
باید مهر ماهی باشی …
موفق باشی …
مزدک
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴مزدک اسمی بود که پدرم برای من انتخاب کرده بود! اما چون این اسم، در کنار نام فامیلی ما آهنگ هماهنگ تری داره (کِی خسرو کِی مقصودی)، از انتخاب اولش صرف نظر کرد…
اما من اون اسم رو خیلی دوست داشتم (البته نه به اندازه ی اسم خودم!)، و زمانی که به سنی رسیدم، که باید اولین اسم مستعارم رو انتخاب می کردم، فکر کردم خوبه که بخاطر احترام به خواست پدرم؛ بکارش بگیرم…
زمانی که سال ۸۶ می خواستم صفحه ی فیسبوکم رو راه بندازم، از همون اسم استفاده کردم، و این نخستین درگاه ورود من به جهان مجازی بود.
کمتر از سه سال بعدش، که پسرم به دنیا اومد، بالاخره اون اسم در خانواده ی ما، یک صاحب واقعی پیدا کرد…
من هنوز در این دنیای مجازی، با همون اسم لحظه ی ورودم فعالیت می کنم. البته تا کمتر از دو سال دیگه، که مسئولیت کنترل تمام این فعالیت ها، به صاحب اصلیش واگذار بشه، که در اون زمان، به سن قانونی خواهد رسید!
حدود بیست سال دیر پیشنهاد دادی عزیز! وگرنه اگه سر وقتش گفته بودی؛ هرگز ازدواج نمی کردم…
پانوشت: این داستان ماه تولد خیلی زردِ رفیق! یعنی واقعاً سخیفه! بخاطر خدا؛ بیخیالش بشید…
مزدک
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴اول در مورد انجین: بهره گیری از انجین ساخت فورد، در محصولات دتوماسو یک سنت کلاسیک و مَسبوق به سوابق درخشان در گذشته ای پرافتخارِ! مانگوستاهای کلاسیک (یکی از خدایان طراحی بدنه، به ویژه اون درب موتور مطلقاً غیرکاربردی، اما حیرت آور و هنرمندانه ش!) و مدرن هم با همین انجین تولید شدن. همینطور پرتیراژترین محصول دتوماسو، یعنی پَنترا، که اون نمونه ی سفید رنگ مشهورش که در ایران حضور داره (و چند سالی در اختیار یکی از مجموعه داران شناخته شده ی کشور، یعنی خاندان معظم مظفریان بود) هم، از مهمترین خودروهای کلاسیک در کشور، و البته افتخارات ماست. کلاً این همکاری دیرینه، یکی از ارزشمندترین پروژه های مشترک دو سوی آتلانتیک هست، که معادل اون رو می شه در محصولات دیگر مجموعه ی عزیز ایتالیایی، یعنی بیزارینی (و البته بَدیل اون، یعنی ایزو) دید، که در شاهکار افسانه ای اون شرکت، مدل ۵۳۰۰ استرادا (که باز هم ما مفتخر به تملک یک دستگاه از اون مدل، به رنگ نقره ای هستیم، و البته همزاد اون، یعنی ایزو گِریفو) هم می شه دید، که این یکی؛ به عنوان حاصل همکاری جاودانه ای با جی ام، و بهره گیری از انجین پوشراد بلوک کوچک وی ۸ اونها، در زیر پوشش یکی از کلاسیک ترین، خیرهکننده ترین، و هنرمندانه ترین پیکره های قابل تصور در تاریخ هنر طراحی (نه تنها در طراحی خودرو، بلکه به شکل عام، در کل تاریخ هنر طراحی عرض می کنم، چون هیچ اِبایی از قرار دادن اون، در کنار شاهکارهای حجمی آگوست رودَن، یا هنری مور ندارم!) شکل گرفته!
اما بحث طراحی…
این تلفیق غریب طراحی (باز هم در مفهوم عام اون!)، که به وضوح می شه ردپای ابرکلاسیک های زیبای فراری، یعنی ۳۱۲ پی برلینتای نازنین، محصول ۱۹۶۹ میلادی، و شاهکار سال ۱۹۶۷ اون کمپانی، یعنی ۴۱۲ پی رو در اون مشاهده کرد، یک تنه معادل بهترین دانشگاه طراحی خودرو در جهانه، که زیر نظر یک هیأت علمی خاص، متشکل از: اوگو زاگاتو، نوچو برتونه، سرجیو پینین فارینا، مارچلو گاندینی و جورجتو جیوجارو اداره بشه!
دقت بفرمایید! ردپای اون شاهکارها رو می شه به وضوح در این پیکره ی هیولا وَش دید، اما این کار با چنان ظرافتی انجام شده، که شخصیت مستقل این اثر، غیرقابل انکار هست! دلیل: نمای نیمرخ!
به طراحی نمای کناری بدنه دقت کنید، و از دیدن امتداد خطوطی که هیچ کدوم بی هدف نیستن لذت ببرید! اگر اونها رو با دقت دنبال کنید، خواهید دید که هرکدوم از اونها، مابه ازایی مشخص در خطوط دیگه ی روی بدنه داره، و کامل کننده ی یک چرخه ی کاملاً اندیشیده هست، که علاوه بر کارکرد فنی، ساختار زیبایی شناسانه ی مشخصی رو هم دنبال می کنه. به قوس آیرودینامیک زیر در نگاه کنید! امتداد زاویه ی شکست قسمت جلوی اون، دقیقاً می رسه به بالاترین نقطه ی قوس گلگیر عقب، و دنباله ی خط زاویه دار بلندتر پشتی، اوج می گیره تا به معادل همون نقطه در گلگیر چرخ جلوی ماشین برسه! و جالبتر اینکه همین خط بلند دوم، به بهترین شکل، تعادل بصری ایجاد می کنه، با اون هواکش قسمت انتهای بالای در و روی ابتدای برجستگی گلگیر عقب، که قاعدتاً برای خنک کردن بهتر موتوری که در وسط قرار گرفته، تعبیه شده! دقت کنید که امتداد حرکت خط زیرین اسپویلر روی دُم ماشین، ابتدا می رسه به خط برجسته ی شکل گرفته در زیر حجم عمیق هواکش روی گلگیر عقب، و بعد هر دوی اونها (مثل تمام خطوط دیگه ی بدنه ی این شاهکار، با کاربرد توهّم حاصل از منطق گَشتالت!)، می رسن به لبه ی بالایی دنباله ی اسپویلر زیر سپر جلوی خودرو! و در نهایت؛ ببینید که خط قوس دار پایین شیشه های کناری، که روی سقف امتداد پیدا کرده، دقیقاً در قوس زیر برجستگی هواکش روی در و گلگیرهای پشت ماشین، تکرار شده! منظورم از این تحلیل نسبتاً مَبسوط (هرچند که می تونم روزها براتون صحبت کنم، درباره ی جزئیات این قطعه ی مهم از پازل کامل تصویر بهشت!)، این بود که بگم: تفاوت اصلی طراحی بدنه ی این خودرو، یا دقیق تر؛ عامل اصلی تشخُّص و منحصر بفرد بودنش، در قیاس با اون مدل های فراری، همین نمای کناری بسیار فکر شده و بی نقص هست، که بر خلاف اولویت کارکردی همون نما در فراری های زیبا، در اینجا زیبایی شناسی (اِستِتیک) فرم در اولویت قرار گرفته…
اجازه بدید که درباره ی نماهای پشت و جلوی P72، از اِطناب کلام پرهیز کنم، و صرفاً به هماهنگی بی نظیر اون ها با کلیت ساختار زیبایی شناسی بدنه، و کامل بودنشون اشاره کنم! و اینکه از عجایب روزگار هست، که طرحی که (به ویژه در این دوره ی زمانی خاص، که در اوج زوال هنر طراحی خودرو قرار داریم!) با برداشت از مدل هایی از فراری اجرا شده، در اغلب بخش ها، از نمونه ی اصلی زیباتر از آب دراومده!!! انگار که طراحِ جادوگر، نِشَسته و با دقت و حوصله و ذوق تمام، اونقدر اون مدل های فراری رو پرداخت کرده، سمباده زده و روتوش کرده، که اونها رو به زیباترین حالت ممکن، اوج کمال، یا در اصطلاح معتقدین به تناسخ، “نیروانا”ی خودشون رسونده!
تنها موردی که شاید می شد اصلاح بشه (و خداوند من رو ببخشه! اگر انجام می شد، قطعاً نتیجه ی مطلق تری حاصل می شد!)، و یکی از دوستان خوش حافظه (از این جهت که مطمئناً ایشون جزئیات فرم های کلاسیک بدنه ی خودروهای به ویژه ایتالیایی رو، با دقت به خاطر سپردن!)، دقیق و خوش ذوق مون هم، به درستی بهش اشاره کردن، در صورتی که طراح/خدا! فرم کلی چراغ های اصلی جلوی خودرو، در زیر همون پوشش مثلثی موجود رو، بجای شمایل پیچیده ی حاضر، در هماهنگی با قوس بالای گلگیرها، شکل آینه های جانبی، قوس عرضی سقف و چراغ های عقب خودرو، و البته به پیروی از ساختار فرمی کلاسیک ترین طراحی های ایتالیایی چراغ های جلو (که در نخستین تولید خود دتوماسو، یعنی “وَله لونگا”ی مدل ۶۸-۱۹۶۴ میلادی هم به کار رفته بود)، با چراغ هایی به شکل دایره ی کامل طراحی می کرد، دیگه هیچ منعی وجود نداشت، که این اثر هم بِره و در کنار دیگر تندیس های ساخته شده توسط بزرگترین تندیس سازان تاریخ هنر، مثل رودَن، مور، هوپ، کالدِر، دومیه، پیکاسو و…، در باغ موزه ی هِرش هورن، در واشنگتن دی.سی ایالات متحده (که به عنوان بخشی از موسسه ی فرهنگی/هنری اسمیتسونین، مشهورترین باغ موزه ی مجسمه های کلاسیک جهانه!) قرار بگیره!
…و در پایان؛ اینتریور این پدیده، که مطلقاً منحصربهفرد و استثنایی طراحی شده (طبیعتا هم معنایی نداره که انتظار داشته باشیم طراح؛ برای فضای داخلی هم، ساختار فرمی همون خودروهای مسابقه ای دهه ی شصت فراری رو معیار قرار بده! چون می دونیم که در اونجا مطلقاً صحبت از کاربرد بود، و نه زیبایی!)، و البته قطعاً می شه بین تمامی زیبایی های بزرگ این جهان، شباهت هایی رو دید، یا اقلاً حس مشترکی رو ازشون برداشت کرد… درست همونطور که حال و هوای کابین برخی از نمونه های مورگان، بخش هایی از کابین انواع رولزرویس و البته بیشتر بنتلی، فضای داخلی مدل های مختلف اسپایکر، جزئیات ویژه ی اتاق در مدل های مختلف بوگاتی (از گذشته تا امروز! یعنی همون حسی که هم در تایپ ۵۱ داباس مدل ۱۹۳۱ هست، و هم در توربیون مدل ۲۰۲۵!) و اینتریورهای زیبای محصولات پاگانی، و اتاق بی مانند همین عزیزی که داریم درباره ش گفتگو می کنیم، بی تردید نزدیکی های محسوس و معناداری با هم دارن! نزدیکی حاصل از خلوص مطلق زیبایی…
اما جدای از تمام ویژگی های جزئیات حیرت آورش، که می شه ساعت ها بهشون خیره شد، و درباره ی اونها صفحه صفحه نثر مُسَجَّع نوشت، تنها به اون نکته ای اشاره می کنم، که تصور می کنم که از هر ویژگی ی دیگه ای در این اثر مهمتره… این داشبورد، به شکل خاص، یک طعنه ی ظریف و بُرّا، یک دشنام رکیک؛ اما به جا، و یک هَجویه ی هنرمندانه و به شدت آگاهانه و نبوغ آسا، در برابر مَصادیق طراحی داشبورد خودروهای جدید، در عصر نیمه هادی ها، اینترنت و فضای مجازیه، که پر شدن از نمایشگرهای بی روح، فاقد هر شکلی از زیبایی و به غایَت یکنواختی، که جای جزئیات زیبا و متفاوت طراحی، و متریال های با کیفیت و متنوع رو پر کردن، تا در عین حال که نگاه خیره و گُنگ مخاطبان فاقد سلیقه و مطلقاً مُدپرستی رو ارضا خواهند کرد، که بزرگترین خواسته ی اونها، امکان ادامه ی حرکت در مسیر جریان رودخانه ی عظیم عوام الناس، و هم راستا موندن با اون توده ی بی شکل و بی فکر هست! تا وَرای نهایت حد تصور، سودهای سرشاری هم به جیب های سهامدارانی سرازیر کنن، که خودشون این موج های سونامی وار حماقت رو سامان دادن!
بی شک مایه ی فخر و مباحات بنده ی حقیر و کمپانی معظم فورد هست، که در توصیف چنین اثر جاودان و شریفی قلم زده، و انجین در اختیار ایشان قرار دادیم…!
نمی تونم بابت طولانی شدن مطلب ابراز شرمساری کنم! چراکه اگر قرار بود که حق مطلب رو درباره ی این شاهکار به قلم بیارم، باید مثنوی ها می نوشتم، هفتاد مَن!
تا باد؛ چنین بادا…
SepehrV10
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴نمونه کامل زیبایی یک خودرو
از خودرو گذشته اثر هنریه
به سر دنده و فرمونش نگاه کنید
تازه از نزدیک هنوز دیده نشده
amirmohammadja79
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴از همه زوایا زیباست چجوری تونستن همچین موجود زیبایی خلق کنن
گیربکس دستی عدم استفاده از سیستم های کمکی برقی و نمایشگرها، چقدر بی نظیره این ماشین
zm.1994
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴یااااااا ایتالیا عجب عروسکی عجب شاهکاری عجب جیگری 👌👌👌🔥🔥🔥
همایون
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴واقعا زیباست اما زیباتر از این مدل p900 با موتور ۱۲سیلندر ۹۰۰ اسبی با ردلاین ۱۲۳۰۰ دور و وزن ۹۰۰ کیلوگرم هستش که قراره به تعداد ۱۸ عدد تولید بشه هر دوتای این مدلهای دوتوماسو حتما در آینده قیمتهای فضایی خواهند داشت به خصوص مدل p900